نخی. [ ن َ ] ( ص نسبی ) منسوب به نخ. که از جنس نخ است. که از نخ ساخته شده است. رجوع به نخ شود. - پارچه نخی ؛ پارچه ای که از نخ پنبه بافته شده باشد. مقابل پارچه پشمی که از نخ پشم است. رجوع به نخ شود.
معنی کلمه نخی در فرهنگ فارسی
منسوب به نخ که از جنس نخ است .
جملاتی از کاربرد کلمه نخی
مساحت این جزیره در حدود ۰٬۳۸ کیلومتر مربع است و بین ۲۷ درجه و ۵۰ دقیقه عرض شمالی و ۵۱ درجه و ۳۳ دقیقه طول خاوری واقع شده است. این جزیره ۱ تا ۲ متر از سطح دریا بالاتر است. فاصله این جزیره تا جزیره نخیلو ۸ کیلومتر است و آب و هوای جزیره گرم و مرطوب است.
به مِی بنشین، ز مژگان مِی چه ریزی؟ غمت خیزد گر از غم برنخیزی
مست خفت آنچنان ز بادهٔ وصل که نخیزد مگر به نفخهٔ صور
احسان نخیف (اوکراینی: Ігор Дмитрович Нехаєв؛ زادهٔ ۲۰ دسامبر ۱۹۹۹) بازیکن فوتبال اهل اوکراین است.
جز در نخیل خوشهٔ خرما کسی نیافت جز بر خلیل، شعله گلستان نمیشود
به خدا ار به من دهی صد گنج برنخیزد ز جان من این رنج
برنخیزم از درش گر سازدم یکسان به خاک زان که جسم خاکیم پروردهٔ آن خاک کوست
زینسان که شکل قدت در چشم من نشسته هرگز چنین نخیزد سروی کنار جوئی
زبان یک اتوماتای نخی، مجموعهای از کلمات است که میتوان با شروع از مجموعه نخ
همیشه تا ز شب تیره بر نتابد روز همیشه تا ز یم نیل بر نخیزد نار
ندادم بوسه ای زان لب چه حاصل؟ ازین خرما که او را بر نخیل است
ز بهر بنه تاخت اسبان بزور بدان تا نخیزد ازان کار شور
خط غبار نخیزد دگر ز روی بتان به آب تیغ، تو چون گرد فتنه بنشانی