نخراشیده

معنی کلمه نخراشیده در لغت نامه دهخدا

نخراشیده. [ ن َ خ َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) خراشیده ناشده. مقابل خراشیده. رجوع به خراشیده شود. || ناخار. ناخراشیده و ناتراشیده. ناهموار. ناملایم. خشن. بی ادب. رجوع به ناخراشیده شود.

معنی کلمه نخراشیده در فرهنگ معین

(نَ خَ دِ ) (ص مف . ) (عا. ) ۱ - کنایه از: بدشکل ، ناهموار. ۲ - خشن ، بی ادب .

معنی کلمه نخراشیده در فرهنگ عمید

خراشیده نشده، خشن و ناهموار.

معنی کلمه نخراشیده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خراشیده نشده مقابل خراشیده ۲ - ناهموار.۳ - خشن بی ادب . یانتراشیده ونخراشیده .

معنی کلمه نخراشیده در ویکی واژه

(عا.)
کنایه از: بدشکل، ناهموار.
خشن، بی ادب.

جملاتی از کاربرد کلمه نخراشیده

ای که دل از غم نخراشیده‌ای عافیت خویش کجا دیده‌ای؟
گوشی نخراشیده صدای جرس ما ما نرم روان قافله ریگ روانیم