نخاع

معنی کلمه نخاع در لغت نامه دهخدا

نخاع. [ ن َ / ن ِ / ن ُ ] ( ع اِ ) مغز مهره پشت. حرام مغز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مغز میان مهره پشت. مغز حرام. ( فرهنگ نظام ). و آن رشته مانندی است سپید میان مهره ها که از دماغ فرودآید و شعبه ایش در اندام رَوَد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پشت مغز. حرام مغز. حرامه مغز. مغزی که در میان ستون فقرات جای دارد. نخط. مغزپشت مهره. نخاع شوکی. ( یادداشت مؤلف ). ج ، نُخُع.
- نخاع مستطیل . رجوع به بصل نخاعی شود.

معنی کلمه نخاع در فرهنگ معین

(نُ ) [ ع . ] (اِ. ) مادة نرم و سفیدرنگی که به صورت رشته ای درون ستون فقرات جای دارد.

معنی کلمه نخاع در فرهنگ عمید

مادۀ چرب، نرم، و سفیدرنگ که به شکل طناب میان ستون فقرات جا دارد، مغز حرام، مغز تیره.

معنی کلمه نخاع در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - قسمتی ازدستگاه مرکزی اعصاب که عبارت ازماده عصبی استوانه یی شکلی است که درمجرای ستون فقرات قرارداردواز طرف بالامتصل به بصل النخاع وازپایین به محاذات دومین مهره کمری ختم میشود.قسمت تحتانی بصل النخاع مخروطی شکل است و آنرا مخروط انتهایی گویند.درجلونخاع شوکی یک شیارمیانی دیده میشود.اگریک قطع افقی از نخاع شوکی بکنیم دروسط ماده ای خاکستری می بینیم شبیه بحرف وبعبارت دیگرماده خاکستری ازهرطرف بشکل هلالی است که بوسیله یک قسمت رابط مرکزی بیکدیگرمربوط میشوند. هرهلالی درهرطرف دارای یک شاخ قدامی ویک شاخ خلفی است .شاخ قدامی یاحرکتی دارای سلولهای محرکه است زیرارشته های این سلولهاواردریشه های قدامی نخاع واعصاب محیطی شده برای حرکت بدن بکارمیروند. رشته های مزبوربعضلات منتهی میشوند.شاخ خلفی راشاخ حسی نامندزیراالیاف حسی بدن به این شاخ منتهی میشوند.دروسط ماده خاکستری مرکزی سوراخی است موسوم به مجرای اپاندیم این مجرادربالابه بطن چهارم مربوط است . بطوری که قبلامذکورشدازشاخ قدامی ماده خاکستری نخاع درتمام ارتفاع نخاع الیاف عصبی خارج میشوندوهرچندرشته باهم مختلط ومتحدشده رشته های قدامی یاحرکتی ظاهرو ریشه های خلفی که ازشاخ خلفی ماده خاکستری نخاع میایندحسی میباشند( بایددانست که در سرراه رشته های خلفی معمولادرسوراخ ارتباطی مهره هاعقده ای بنام عقده شوکی موجود است ).خلاصه آنکه دورشته قدامی وخلفی باهم یکی شده تشکیل یک عصب مختلط محیطی را میدهند بقسمی که اعصاب محیطی نخاعی بدن مخلوطی از رشته های حسی وحرکتی است نخاع شوکی مغز حرام مغزتیره حرام مغز.یانخاع شوکی .نخاع

معنی کلمه نخاع در دانشنامه آزاد فارسی

نُخاع (spinal cord)
بخش عمدۀ سیستم عصبی مرکزی مهره داران. نخاع متشکل از دسته اعصابی است که با سه لایۀ غشایی (مننژها) احاطه شده و در مایع مغزی ـ نخاعی غوطه ورند. نخاع در ستون مهره ها قرار دارد و این ستون از آن محفاظت می کند؛ قوس پشتی مهره های پشت با قرار گرفتن در امتداد هم مجرایی تشکیل می دهند که نخاع در آن قرار می گیرد. طول نخاع انسان حدود ۴۵ سانتی متر است و از کف جمجمه به بصل النخاع وصل است و تا حدود کمر امتداد می یابد. نخاع از جسم سلولی عصبی (مادۀ خاکستری) و زواید میلین دار یا رشته های عصبی (مادۀ سفید)، تشکیل شده است. در مقطع عرضی، ماده خاکستری به شکل H در اطراف کانال مرکزی نخاع قرار گرفته و با مادۀ سفید احاطه شده است. در هر مهره، یک جفت عصب نخاعی از نخاع منشعب می شود که هریک از آن ها عصب مرکبی است که از هر دو نوع رشتۀ اعصاب حسی و حرکتی تشکیل شده است. رشته های اعصاب حسی از طریق ریشۀ پشتی وارد نخاع، و رشته های اعصاب حرکتی از طریق ریشۀ شکمی از نخاع خارج می شوند. این سازماندهی نخاع را قادر می سازد تکانه های عصبی ورودی و خروجی را در سطحی مشابه تقویت کند، تکانه های عصبی را به سایر سطوح پائین یا بالا بفرستد، و تکانه هایی عصبی را که از مغز می آیند یا به مغز می روند، تقویت کند. اولین مرحله در این سازوکار قوس انعکاسی است که طی آن تکانه های عصبی حسی پاسخی بسیار سریع و غیرارادی به محرکی خاص ایجاد می کنند.

معنی کلمه نخاع در ویکی واژه

مادة نرم و سفیدرنگی که به صورت رشته‌ای درون ستون فقرات جای دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه نخاع

تا سال ۲۰۱۶ میلادی، هنوز پیشرفت چشمگیری در زمینهٔ استفاده از سلول‌های بنیادی در درمان بیماری آتروفی عضلانی نخاعی به‌دست نیامده است. یک برنامهٔ آزمایشی تجربی به‌همین منظور با حمایت‌های مالی «جامعهٔ بیماری نخاعی عصبی» توسط یک شرکت آمریکایی به‌نام «کالیفرنیا اِستم سِـل» از سال ۲۰۰۵ میلادی آغاز شده بود که در سال ۲۰۱۰ میلادی، بدون آنکه موفق به ورود به مرحلهٔ آزمایش‌های بالینی شود، متوقف شد و شرکت مذکور نیز چندی بعد، منحل گشت.
شاه سر است و نخاع‌، قائد لشکر هست کشنده‌ مرض چو کشت نخاعی