نخ نما. [ ن َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( نف مرکب ) نخ نما شدن قالی و جامه و جز آن ؛ سوده و فرسوده شدن آن به کثرت استعمال چنانکه پود آن برود و تار که در زیر پود از چشم پنهان بود نمایان گردد. مندرس شدن. فرسوده شدن.
معنی کلمه نخ نما در فرهنگ معین
(نَ. نَ ) (ص فا. ) فرسوده ، کهنه .
معنی کلمه نخ نما در فرهنگ عمید
پارچه یا فرشی که بر اثر کهنگی و فرسودگی پرزهایش رفته و تاروپودش ظاهر شده باشد.
معنی کلمه نخ نما در ویکی واژه
فرسوده، کهنه.
جملاتی از کاربرد کلمه نخ نما
گاهم زنخ نمایی و گه زلف می کشی بی رشته ام به چاه فرو می کنی، مکن