نحیف

معنی کلمه نحیف در لغت نامه دهخدا

نحیف. [ ن َ ] ( ع ص ) لاغر. نزار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ). خول. ( ناظم الاطباء ). مرد عاجز. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). قضیف. ( از منتهی الارب ). ضاوی. ( یادداشت مؤلف ). تکیده. ج ، نحاف ، نحفاء :
نحیف است چون خیزرانی ولیکن
چو تابنده ماهی است بر خیزرانی.فرخی.عذر خود پیش منه زآنکه نزاری و نحیف
من تو را عاشق از آنم که نحیفی و نزار.فرخی.تو چنین فربه و آکنده چرائی ، پدرت
هندوی بود یکی لاغر و خشکانج و نحیف.لبیبی.امروزهیچ خلق چو من نیست
جز رنج از این نحیف بدن نیست.مسعودسعد.چون صفر و الف تهی و تنها
چون تیر و قلم نحیف و عریان.خاقانی. || نااستوار. نامحکم. سست :
عهد اوسست است و ویران و ضعیف
گفت ِ او زَفت و وفای او نحیف.مولوی.
نحیف. [ن َ ] ( اِخ ) رازی چنی لال لکهنوئی. از پارسی گویان هند است و نزد میرزا فاخر مکین شاعری آموخته. او راست :
وفا با بیوفا کردم چه کردم
غلط کردم خطا کردم چه کردم ( ازتذکره صبح گلشن ص 511 ).
نحیف. [ ن َ ] ( اِخ ) نوروزعلی بیگ شاملو. او راست :
فتادگان به فلک سر فرونمی آرند
زمین به گرد سر آسمان نمیگردد.
عشق زیاد مایه اندوه میشود
تریاق کار زهر کند چون فزون خوری.( از تذکره صبح گلشن ص 511 ).

معنی کلمه نحیف در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (ص . ) لاغر، نزار.

معنی کلمه نحیف در فرهنگ عمید

لاغر، نزار.

معنی کلمه نحیف در فرهنگ فارسی

لاغر، نزار، نحفائ جمع
( صفت ) ۱ - لاغرنزار: عذرخواهی چه کنی گرتونزار ونحیف من تراعاشق از آنم که نحیفی ونزار. ( فرخی .چا.د.۲ ) ۹۸ - ضعیف
نوروز علی بیگ شاملو

معنی کلمه نحیف در ویکی واژه

لاغر، نزار.

جملاتی از کاربرد کلمه نحیف

من چنین ز اندوه دیدت سالها این چنین زار ونحیف از حالها
بیا بتا که تن خسته ی ضعیف نحیف ز بار هجر تو باری به کام اغیارست
شاه دیدش بس نزار و بس ضعیف که به یک سیلی بمیرد آن نحیف
مگر میان ضعیفش تن نحیف من است که هیچ هستی از او در میان نمی‌بینم
نحیف و خشک شده، سبزه‌های نو رسته کلاغ روی درختان خشک بنشسته
تا موی سپید دید چشمم چون موی شدم ز بس نحیفی
درنگر کایوب ابدال ضعیف مانده اندر کرم تن زار و نحیف
جوانی را نحیف و زرد دیدم ز سر تا پاش عین درد دیدم
آنه هزاره، مرد نحیف سپیدپوشی است که کلاه مدل گاندی بر سر می‌گذارد و برای طبقات متوسط هند که نسبت به رسوایی‌های مالی در کشور خشمگین هستند، به یک نماد تبدیل شده. او برای سفت و سخت‌تر کردن قوانین مبارزه با فساد و وضع قانون ویژه برای انتصاب فردی به عنوان مرجع رسیدگی به شکایات از دستگاه‌های دولتی(آمبودزمن)، دست به «روزه تا حد مرگ» زد.
خود مپرس ای پسر از عشق تو تا چون شده‌ایم کز نحیفی و نزاری چو یکی موی سریم
بسیار نحیف‌تر ز مژگان از هر مژه لیک دجله افشان