نحب

معنی کلمه نحب در لغت نامه دهخدا

نحب. [ ن َ ] ( ع اِ ) آهنگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || همت. ( اقرب الموارد ). || برهان. || حاجت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( اقرب الموارد ). || سرفه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سعال. ( اقرب الموارد ). || خواب.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نوم. ( لسان العرب ). || یوم. ( اقرب الموارد ) . || فربهی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سمن. ( اقرب الموارد ). || سختی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شدت. ( اقرب الموارد ). || قمار. || موت. || اجل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || طول. ( اقرب الموارد ). || مدت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( اقرب الموارد ). روزگار: قضی نحبه ؛ مدت به سر آورد.بمرد. ( یادداشت مؤلف ). || نذر. ( اقرب الموارد ) ( از مهذب الاسما ). گویند: قضی نحبه ؛ یعنی مرد کشته شد در راه خدا گوئی مرگ نذری بوده است بر گردن وی. هو نحب علیه ؛ ای نذر. ( اقرب الموارد ). || هنگام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). وقت. ( اقرب الموارد ). || نَفس. || شتر کلان جثه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || امر بزرگ و سترگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خطر عظیم. ( اقرب الموارد ). || ( مص ) سخت گریستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). اشدالبکاء. ( اقرب الموارد ). || آواز برداشتن در گریه. نحیب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). به گریه صدا بلند کردن. ( از اقرب الموارد ). || با هم گرو بستن به تاختن. ( منتهی الارب ). || مراهنه. ( ناظم الاطباء ): نحب به نحباً؛ راهن. ( اقرب الموارد ). || نذر کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( تاج المصادر بیهقی ). چیزی بر خود واجب کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ). || مردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیمار کردن و بمردن. ( زوزنی ). || در خواب شدن. || به شتاب رفتن ، یا سبک رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کوشش کردن در سیر. ( از اقرب الموارد ). سیر سریع یا خفیف. ( از اقرب الموارد ). || سرفیدن شتر، یا سرفیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). نحاب. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه نحب در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) نذر کردن . ۲ - صدا را به گریه بلند کردن .

معنی کلمه نحب در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) نذرکردن .۲ - باهم گروبستن مراهنه .۳ - صدارابگریه بلندکردن .۴ - ( اسم ) نذر.

معنی کلمه نحب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَحْبَهُ: پیمانش (کلمه نحب به معنای نذری است که محکوم به وجوب باشد ، مثلا وقتی گفته میشود فلان قضی نحبه معنایش این است که فلانی به نذر خود وفا کرد )
تکرار در قرآن: ۱(بار)
. راغب می‏گوید نحب نذر محکوم به وجوب است «قَضی نَحْبَهُ» یعنی به نذر خویش وفا کرد، طبرسی آن را از ابوقتیبه نقل کرده در نهج البلاغه خطبه 81 درباره مردگان فرموده: «فَهَلْ دَفَعَتِ الْاَقارِبُ اَوْنَفَعَتِ النَّواحِبُ» آیا خویشان از مرگ آنها جلوگیری کردند و یا نذر کنندگان که درباره آنها نذر کردند سودی دادند؟! «قَضی نَحْبَهُ» را درباره کسی گویند که به اجل طبیعی بمیرد یا در راه خدا کشته شود یعنی: مردانی از مؤمنان اند که پیمان خود را با خدا راست کردند بعضی از آنها به عهد خود وفا کرده و از دنیا رفته است و بعضی منتظراند که وفا کنند و عهد خویش را به هیچ وجه تغییر نداده‏اند. مراد از عهد چنانکه طبرسی و غیره گفته‏اند عدم فرار از جنگ است به قرینه آنکه در چند آیه قبل درباره منافقان گفته: «وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لایُوَلُّونَ الْاَدْبارَ». در مجمع از حاکم ابوالقاسم حسکانی نقل شده به سند خودش از ابی اسحق که علی «علیه السلام» فرمود: «فینا نُزِلَتْ رِجالٌ صَدَقُوا ماعاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَاِنَّا وَ اللَّهِ الْمُنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلَتْ تَبْدیلاً».

معنی کلمه نحب در ویکی واژه

نذر کردن.
صدا را به گریه بلند کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه نحب

قوله: وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ محمد بن احمد العابد گوید: در مسجد اقصی نشسته بودم، روز آدینه بعد از نماز دیگر که دو مرد را دیدم یکی بر صفت و هیئت ما، و آن دیگر شخصی عظیم بود قدّی بلند و پیشانی فراخ پهن قدر ذراعی، این شخص عظیم از من دور نشست و آنکه بر صفت و قد ما بود فرا پیش من آمد و سلام کرد، جواب سلام دادم و گفتم: من انت رحمک اللَّه تو کیستی و آن که از ما دور نشسته کیست؟ گفت من خضرم و او برادر من است الیاس. گفتا: رعبی از ایشان در دل من آمد و بلرزیدم، خضر گفت: لا بأس علیک نحن نحبّک ما تو را دوست داریم چه اندیشه بری؟ آن گه گفت: هر که روز آدینه نماز دیگر بگزارد و روی سوی قبله کند و تا بوقت فرو شدن آفتاب همی گوید: یا اللَّه یا رحمن، رب العزة دعای وی مستجاب گرداند و حاجت وی روا کند. گفتم: آنستنی آنسک اللَّه بذکره، گفتم طعام تو چه باشد؟ گفت: کرفس و کماه، گفتم: طعام الیاس چه باشد؟ گفت: دور غیف حواری هر شب وقت افطار، گفتم: مقام او کجا باشد؟ گفت: در جزائر دریا، گفتم: شما کی با هم آئید گفت: چون یکی از اولیا از دنیا بیرون شود هر دو برو نماز کنیم، و در موسم عرفات بهم آئیم و بعد از فراغ مناسک او موی من باز کند و من موی او باز کنم. گفتم: اولیاء اللَّه را همه شناسی؟
عدینا من غد ما شئت انّا نحب و ان مطلت الواعدینا
امیری به تاریخ گفتا لقد قضی نحبه الحاج ملاعلی
تو این دریا کرادانی تو این کشتی کراخوانی جز اینحر سخا پرور جز اینحبر سخن گستر
کم تقتلونا و کم نحبّکم یا عجبا کم نحبّ من قتلا‌‌
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی‌ نَحْبَهُ جابر بن عبد اللَّه گفت: رسول خدا (ص) طلحه عبید اللَّه را دید که بوی برگذشت، گفت: من احبّ ان ینظر الی رجل یمشی علی وجه الارض و قد قضی نحبه فلینظر الی هذا».
قالو قضوا نحبهم جلا و قاطبة لما قضی الدهر بالاجال دینهم
قضیت نحبی فسرّ قوم حمقی بهم غفلة و نوم‌
فمهنم من یفتخر و منهم من یرثی و منهم من ینتصر و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر، آن روز از کاهل صباح تا سافل رواح در بلای آن خطر بودیم و در غلوای آن کر و فر بماندیم و یک لحظه از جنگ نیاسودیم.
کم تقتلونا و کم نحبّکم یا عجبا کم نحبّ من قتلا