نجق

معنی کلمه نجق در لغت نامه دهخدا

نجق. [ ن َ ج َ ] ( اِ ) نجک. رجوع به نجک شود.

معنی کلمه نجق در فرهنگ معین

(نَ جَ ) (اِ. ) نوعی سیخک برای راندن ستوران .

معنی کلمه نجق در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - نجک ۲ - نوعی چوبدستی وتعلیمی که درقدیم حاجبان وقاپوچیان درباربدست میگرفتندوگاه نامه های محرمانه رادردرون آن پنهان میکردندوبمقصدمیرسانیدند.درکتاب [رموزحمزه] باین معانی آمده ۳ - نوعی سیخک که برای راندن ستوران بکاربرند: آن دواز خدابی خبرنجق وشمشیروخنجردراونهاده آن سروریاض سلطنت راکه درگلشن اقبال نشوونما یافته نسیم صباراازحوالی اومجال وزیدن نبودازپای در آوردند.

معنی کلمه نجق در ویکی واژه

نوعی سیخک برای راندن ستوران.

جملاتی از کاربرد کلمه نجق

یک سنجق و صد هزار نیزه از نور لطیف گشت مفتون
شکند سنجق شاهان علامتت
چون رسد سنجق تو در ستمستان جهان ظلم کوته شود و کوچ و قلان برخیزد
شوکت بختش ببزم حشمت جم پست ساخت رایت فتحش برزم سنجق سنجر شکست
شکند سنجق شاهان علمت
ز دست صبح گریبان خویشتن بدرد ز عشق سنجق فتحت شب سیه گیسو
ز شیطان شهر ایمن شد، بلا و فتنه ساکن شد چو آمد بر سر کهسار سنجقهای سلطانی
سلطان ابد سنجق منصور برافراخت «الحق أنا» از ارض و سماوات برآمد
میان دل چو برآید غبار و طبل و علم هزار سنجق هستی ببین تو بشکسته
شه ملایک حاجب محمد آنکه ز واجب فراتر از حد امکان فرش فراشته منجق