نجبا

معنی کلمه نجبا در لغت نامه دهخدا

نجبا. [ ن ُ ج َ ] ( از ع ، ص ، اِ ) مردمان نجیب و اصیل و بزرگزاده و گرامی گوهر. ( ناظم الاطباء ). نجباء. رجوع به نجباء شود. || ( اصطلاح صوفیه ) اطلاق شود بر چهل مردی که مأمور اصلاح احوال مردم و حمل اثقال آنان و متصرف در حقوق خلق باشندو لاغیر. ( از کشاف اصطلاحات الفنون از مجمعالسلوک ).

معنی کلمه نجبا در فرهنگ معین

(نُ جَ ) [ ع . نجباء ] (ص . ) جِ نجیب .

معنی کلمه نجبا در فرهنگ عمید

=نجیب

معنی کلمه نجبا در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع نجیب : ۱ - مردمان نجیب بزرگزادگان گرامی گوهران : ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزادازنجبادهرچنومنتجبی . ( سنائی .مصف.۲ ) ۳۲٠ - چهل تن اندکه اموربندگان واصلاح حال وکار آنان رابعهده دارندودرحقوق خلق تصرف میکنند.

معنی کلمه نجبا در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:اشراف

معنی کلمه نجبا در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نجبا یاران حضرت مهدی (علیه السّلام) از سرزمین مصر هنگام ظهور هستند.
حضرت علی (علیه السّلام) فرمود:«فیخرج النجباء من مصر... رهبان باللیل لیوث بالنهار کان قلوبهم زبر الحدید فیابعونه بین الرکن و المقام»، نجبا از مصر بیرون می آیند... که راهبان شب و شیران روز هستند؛ دل هایشان چون فولاد سخت است.میان رکن و مقام با او بیعت می کنند.
نجبا در کلام امام باقر
امام باقر (علیه السّلام) نیز فرمود:«یبایع القائم بین الرکن و المقام ثلاثمائة و نیف عدة اهل بدر فیهم النجباء من اهل مصر...» سیصد و چند نفر، به شمار اهل بدر بین رکن و مقام با قائم بیعت می کنند. بین آنان نجبا، از اهل مصر... وجود دارند...
عناوین مرتبط
یاران حضرت مهدی (علیه السلام) .

معنی کلمه نجبا در ویکی واژه

نجباء
جِ نجیب.

جملاتی از کاربرد کلمه نجبا

خاک ره پاک خمسه النجباء شد ویژه که باشد غلام خسرو خامس
غارتگران کوفه ز شاهنشه حجاز نگذاشتند دُر یتیمی به گنجبار
ز بسکه با نجبای زمانه دارد کین سزای لعنت و نفرین خمسة النجباست
من مر اورا در مدیحی روستم خواندم همی وین چنان باشد که خوانی گنج نه را گنجبان
و هم بوحاتم گوید: السیاحة بالقلوب. بوسعید زیادی گوید: کان ابوحاتم العطار ظاهره ظاهر التجار و باطنه باطن الابرار. وقتی خالی نشسته بود کی خضر ناگاه برو درآمد پیری. سخت براحت شد، سخن فرا افگند و سخن می‌گفت کی دوستان اللّه چنداند، و تربیت آن چگونه می‌گفت: اولیا همیشه سیصد و شصت تن باشند: چهل ازیشان ابرارند، آورده از آن نقبااند، و سه ازان نجبااند، و یکی ازیشان غوث باشد، مهینه قطب زمین و زینهار اللّه تعالی بزمین ازو باشد، و وی زینهار خلق باشد، هر گه کی غوث برود از دنیا، یکی از نجبا غوث سازند بجاء او، و یکی از نقبا نجبا کنند، و یکی از او تاد بمقام نقبا بنشانند، و یکی از ابرار اوتاد سازند، و یکی از اولیا ابرار سازند و یکی از عامهٔ خلق بمقام اولیا رسانند، و هر گه بمقام دیگر اطلاع افتد، بروی منکر گردند چنانک موسی بر من منکر شد.
وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ، تا آخر سورة صفت صحابه رسول است و بیان سیرت ایشان که در مجلس انس رسالت، خلفاء و وزراء بودند و در بساط عهد اسلام، نقباء و نجباء بودند. بصحبت نبوّت و رأفت رسالت تأدیب و تهذیب یافته و از نظر جلال صمدیت توفیق و تقریب دیده، رب العالمین هر یکی را از ایشان بتشریفی و تقریبی مخصوص کرده: وَ الَّذِینَ مَعَهُ، ابو بکر، أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ عمر بن خطاب، رُحَماءُ بَیْنَهُمْ عثمان بن عفان، تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً، علی بن ابی طالب (ع)، یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً، بقیة العشرة المبشرون بالجنّة.
«امیر «اِلی پی» یکی از نجبای قدیم و از خاندانهای باستانی ولایت «الی پی» بود که در سرحدهای شمالی ایلام واقع است و شامل کوه‌ها و دره‌های شمال شرقی به درهٔ فعلی است که تا شهر نهاوند کنونی می‌رسد. وی امیری با تدبیر بود و در حدود سال ۷۰۸ پ.م. بدرود حیات گفت. رجوع به کتاب کرد رشید یاسمی ص ۴۶، ۵۷، ۵۸و ۵۹ شود»
آری کلید گنج و گهر چون به خر رسید سرگین شود ذخیرۀ صندوق گنجبار
آریان در مورد آرایش جنگی چنین آورده است: در جناح چپ سواره نظام غربی و دهایی و رخجی صف بسته بودند و نزدیک آن سواره نظام و پیاده‌نظام پارسی که با هم مخلوط بودند. در جناح راست سل سوریان، اهالی میانرودان، مادی‌ها، پارتی‌ها، سکاها و پس از آن تپوری‌ها و هیرکانی‌ها ایستاده بودند. در قلب، داریوش با تمام خانواده و نجبای ایران قرار گرفته بود و هندی‌ها و کاریان و آناپاست‌ها و تیراندازان آمارد در اطراف او بودند.
من پوست آن اشراف و نجبایی را که شورش کرده بودند، کندم و آن‌ها را بر ساختمان‌ها و ابنیه گستردم.
شاه املاک زیادی به عنوان تیول به خانواده‌های بزرگترین نجبا اهدا کرد. همچنین مقررات متعددی مربوط به تشکیلات ارتش و به اداره مملکت وضع نمود؛ مثلاً «دو نفر گزارشگر تعیین کرد که هر دو مکلف بودند مطالبی را کتباً» به شاه خاطرنشان کنند، اولی بنویسد که چه کارهایی خوب است شاه انجام بدهد، و دومی بنویسد که در قبال هر جرمی شاه چگونه باید انتقام بگیرد و چه کیفری به خاطی بدهد.
در قرون وسطیٰ در اروپا، ارتش شاه تحت فرمان عالی‌ترین افسر قرار می‌گرفت و هم‌او بود که فرمانده کل قوا می‌شد. از آن پس تمام افسران محلی و فرماندهان پادگان‌های دژهای مهم باید از وی فرمان می‌بردند. همچنین یک افسر با درجهٔ فیلد مارشال (بزرگ‌ارتشبد) به وی کمک می‌کرد و مسئول برپایی اردوهای ارتش بود. (مارشال‌ها به عنوان فرماندهان امور پشتیبانی عمل می‌کردند و توسط دربارهای پادشاهی و نجبا به کار گرفته می‌شدند) افسر عالی‌رتبه مذکور از فرماندهی سواره‌نظام به فرماندهی کل ارتش می‌رسید.
اصلاحات فئودالی همه برای سامان بخشیدن به وفاداری‌ها شکل گرفت اما هیچ‌یک کارایی و موفقیت نداشت. سرانجام بسیاری از نجبا دریافتند که اگر سرباز کافی در اختیار داشته باشند لازم نیست نگران سوگندهای وفاداری باشند.
اکثر نجبا هم ارباب و هم دست‌نشانده بودند. دست‌نشانده‌های دارای املاک بزرگ معمولاً دست‌نشانده‌های دیگری را به خدمت می‌گرفتند. این کار غالباً با علاقه و تمایل ارباب خود آن‌ها انجام می‌شد، چون بدین ترتیب آن‌ها می‌توانستند تعداد بیشتری جنگ جو در خدمت خود بگیرند.
بدر و شمس ولدا کوکبا اقسمت بالله لقد انجبا
سبب سیم آن که بیشتر دلها حرکت نکند تا وی را به وزنی و الحانی نجبانی و برای این است که بر حدیث سماع کم افتد، بلکه بر آواز خوش افتد، چون موزون بود و به الحان بود. و آنگاه هر دستانی وراهی اثر دیگر دارد. و قرآن نشاید که به الحان افکند و بر آن دستان راست کنند و در وی تصرف کنند و چون بی الحان بود سخن مجرد نماید، مگر آتشی گرم بود که بدان برافروزد.
وَ بَنِینَ شُهُوداً ای حضورا معه بمکّة یستمتع برؤیتهم و یستمتعون به لا یغیبون عنه فی طلب المعاش لغناه. و قیل: «شهودا» ای نجباء یشهدون مواضع الفخار و بقاع النّزال اذا ذکر ذکروا معه و کانوا عشرة. و قال مقاتل: کانوا سبعة، و هم الولید بن الولید، و خالد، و عمارة، و هشام، و العاص، و قیس، و عبد شمس اسلم منهم ثلاثة: خالد، و هشام، و عمارة.
آشوت دوم توانست انتقام پدرش را از شاهزادگان و واسپورکان-(واسپوراکانها) بگیرد و کشور مستقل ارمنستان را دوباره احیاء کند. آشوت در راس آن دسته از نجبای ارمنی که نسبت به پدرش سمبات اول وفادار مانده بودند و بی آنکه خلع سلاح بشوند در کوهستانها به نبرد ادامه می‌دادند در سال ۹۱۵ اشغالگران را بیرون راند، قلعه‌های مستحکمی را که آنان در تصرف داشتند یکی پس از دیگری تسخیر کرد و شهر «کولپ» را که با اعراب همکاری کرده بود سخت تنبیه نمود.