معنی کلمه مندمج در لغت نامه دهخدا
ضد اندر ضد پنهان مندرج
آتش اندر آب سوزان مندمج.مولوی.در حال ظهور بقا، فنا به طریق علم در وی مندرج بود و در حال ظهور فنا، بقا به طریق علم مندمج. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 428 ). رجوع به اندماج شود. || پیکان گرد. ( مهذب الاسماء ): نصل مندمج ؛ پیکان گرد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).