ملاعین

معنی کلمه ملاعین در لغت نامه دهخدا

ملاعین.[ م َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ملعون. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ ملعون. رانده و دور کرده از نیکی و رحمت. ( آنندراج ) : ملاعین حصار غور برجوشیدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 111 ). آن ملاعین گرم درآمدند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 112 ). چون شب تاریک شد آن ملاعین بگریختند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 113 ). بسیار از آن ملاعین کشته شدند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 113 ).
بر حب آل احمد شاید گر
لعنت همی کنند ملاعینم.ناصرخسرو.فلک نخواند به آواز لشکر منصور
بر آن ملاعین جز کل من علیها فان.عثمان مختاری ( دیوان چ همایی ص 358 ).لاچین که چو او لعب نماید به ملاعب
گوید اجل اندر دل اعدای ملاعین.عثمان مختاری ( ایضاً ص 436 ).مقتدای شیاطین و پیشوای جنود ملاعین بود. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 79 ). در حرکت آمد و روی به جانب آن ملاعین آورد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 349 ). او را از دست ملاعین بستدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 351 ). ابلیس را که به قول اصح از آن ملاعین بود و عزازیل نام داشت با فوجی از صبیان اسیر ساختند. ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 14 ). و رجوع به ملعون شود.

معنی کلمه ملاعین در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (ص . ) جِ ملعون .

معنی کلمه ملاعین در فرهنگ عمید

= ملعون

معنی کلمه ملاعین در فرهنگ فارسی

جمع ملعون
( صفت اسم ) جمع ملعون : [ مقتدای لشکر شیاطین و پیشوای جنود ملاعین بود . ] ( مرزبان نامه ۱۳۱۷ ص ۸۱ )

معنی کلمه ملاعین در ویکی واژه

جِ ملعون.

جملاتی از کاربرد کلمه ملاعین

نشاندی تو غوغا و بود از ملاعین همه صحن آفاق غوغا گرفته
و تو نیز در تفحص الحاح منمای که رنجور گردی اگر بشنوی. آن ملاعین صواب است دیده‌اند که ترا و پسر را و تمامی بندگان مخلص را و پیل سپید و دیگر پیلان را و جمازه‌بختی را جمله: بباید کشت تا شر خوابی که دیده‌ام دفع شود.
ای ولی ایزد بیچون‌، خیز ره بر این گروه ملاعین زن
چه گویمت که چه می‌کرد اعظم السّلطان حقیقةً یکی از جملهٔ ملاعین بود
چون خار و خس قوی شد زه کرد خوگ ملعون در باغ و زو برآمد قومی همه ملاعین
بر حب آل احمد شاید گر لعنت همی کنند ملاعینم