ملاست

معنی کلمه ملاست در لغت نامه دهخدا

ملاست. [ م َ س َ ] ( ع اِمص ) نرمی و صافی وهمواری. ( غیاث ). مأخوذ از تازی ، نرمی و صافی و همواری. ضد خشونت و درشتی. ( ناظم الاطباء ). ملاسة. نرمی. همواری. لشنی. نسویی. لغزانی. لخشانی. مقابل حَرَش. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ملاسة شود.
ملاسة. [ م َ س َ ] ( ع مص ) تابان و نرم گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). نرم و هموار شدن. ضد خشونت. ملوسة. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) تابانی و نرمی. ضد خشونت. ملوسة. ( منتهی الارب ).
ملاسة. [ م َل ْ لا س َ ] ( ع اِ ) ماله زمین. ( مهذب الاسماء ). ماله که زمین را هموار کنند به وی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ابزاری که زمین را با آن هموار کنند و در اساس گوید: چوبی است که زمین را با آن نرم و هموار کنند. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه ملاست در فرهنگ معین

(مَ سَ ) [ ع . ملاسة ] ۱ - (مص ل . ) نرم شدن ، مق . خشونت ، درشتی . ۲ - (اِمص . ) نرمی ، همواری ، مق . خشونت ، درشتی .

معنی کلمه ملاست در فرهنگ عمید

۱. نرم شدن.
۲. [مقابلِ خشونت] نرمی و همواری.

معنی کلمه ملاست در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) نرم شدن مقابل خشونت درشتی . ۲ - ( اسم ) نرمی همواری مقابل خشونت درشتی .

جملاتی از کاربرد کلمه ملاست

ولی چه تفرقه اندر میان جمع فتد همان حکایت صوفی و سید و ملاست
بی بلندی و پستی و چپ و راست بی پس و پیش و بی خلا و ملاست