مقبره
معنی کلمه مقبره در لغت نامه دهخدا

مقبره

معنی کلمه مقبره در لغت نامه دهخدا

( مقبرة ) مقبرة. [ م َ ب َ / ب ِ رَ / م َ ب ُ رَ / م ِ ب َ رَ ] ( ع اِ ) گورستان. ج ، مقابر. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). موضع قبور. ( اقرب الموارد ). محل گور. ( ناظم الاطباء ). || گور مرده. ( غیاث ).
مقبره. [ م َ ب َ رَ / رِ ] ( از ع ، اِ ) گور. || محل گور. ( ناظم الاطباء ). مقبرة. گورگاه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || گنبد یا عمارتی که بالای بعضی از قبور سازند.

معنی کلمه مقبره در فرهنگ معین

(مَ بَ رَ یا رِ ) [ ع . مقبرة ] (اِ. ) ۱ - گور. ۲ - در فارسی عمارتی که روی قبر سازند.

معنی کلمه مقبره در فرهنگ عمید

گور، گورستان.

معنی کلمه مقبره در فرهنگ فارسی

گور، گورستان، مقابر جمع
( اسم ) ۱ - محل دفن گور. ۲ - عمارتی که روی قبر سازند جمع : مقابر
گورستان جمع مقابر

معنی کلمه مقبره در دانشنامه عمومی

کلمهٔ عربی مقبره ( مقبرة " مقبره جمع: مقابر ) از کلمهٔ قبر گرفته شده است. مقبره اگرچه به قبور همه مسلمانان گفته می شود، اما به طور خاص به قبرستان مسلمانان نیز گفته می شود. در برخی از فرهنگ های اسلامی ( به ویژه تحت تأثیر هند و پاکستان ) به قبور ( راولا یا رائوزا ) شخصیت های مذهبی که زندگی خود را وقف اسلام کرده اند، تلاش کرده اند تا مسلمان واقعی باشند و دیگران را برای پیروی از اسلام آن گونه که تبلیغ می شود تربیت کرده اند نیز گفته می شود. توسط پیامبر اسلام محمد. مقبره در کشورهای آسیایی به درگاه ولی الله، صوفیه، شیوخ، امامان، قطب ها و خانه ها نیز گفته می شود. درگاه های ولی الله بسیاری در سرتاسر هندوستان وجود دارد و مقبره های آنها در آنجا یافت می شود.
در مادورای، جنوب تامیل نادو، اصطلاح مقبره معمولاً به درگاه های سه قدیس اشاره می کند: میر احمد ابراهیم ولی الله آل کبیر، میر امجد ابراهیم ولی الله صغیر، و سید عبدالسلام ابراهیم سالم ولی الله. قبر هر سه شیخ در مسجد بزرگ کازیمار ( Periya Pallivasal ) در قلب شهر مادورای، پایتخت فرهنگی تامیل نادو در جنوب هند قرار دارد.
مقبره (فیلم ۱۹۷۲). مقبره ( به هندی: Samadhi ) فیلمی محصول سال ۱۹۷۲ و به کارگردانی پراکاش مهرا است. در این فیلم بازیگرانی همچون درمندرا، آشا پارک، جایا باچان، آبی باتاچاریا ایفای نقش کرده اند.

معنی کلمه مقبره در ویکی واژه

مقبرة
گور.
در فارسی عمارتی که روی قبر سازند.

جملاتی از کاربرد کلمه مقبره

چه جای مقبرهٔ مجلسی و مسجد شیخ‌؟ که نیست درهوس طوس وطابران رستم
گه گه ز کاخ و سرا بگذر به مقبره ها رو جای خویش ببین ماوای خود بنگر
بر کنارهٔ آن دشت مقبره‌هایی‌ست بزرگ و بسیار مواضع بزرگوار که مردم آنجا نماز کنند و دست به حاجات بردارند و ایزد سبحانه و تعالی حاجات ایشان روا گرداند «اللهم تقبل حاجاتنا و اغفر ذنوبنا و سیئاتنا و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین».
شفیع روز جزا در جواب وی فرمود برو به مقبره مردگان قوم یهود
عیسی صفت بمقبره کشتگان بیا کز شوق تو کنند قبا بر بدن کفن
قدم به مقبره نه گوش کن که نکته سراست زبان لوح مزار از دهان حجره گور
برو بمقبره ها، خرده استخوانها بین که استخوان بزرگیست، هر کدامینش!
این مقبره در فهرست بناهای میراث حفاظت شده اداره باستان‌شناسی پنجاب ثبت شده‌است.
بر قبر عزت و شرف خود نشسته‌ام چون قا‌ریئی که هست نگهبان مقبره
حکیمی غالبا همی گفت: دل هایتان را که معبر فرشتگان است، مقبره ی حیوانات مکنید.
کشته این معرکه در خاک و خون مرده این مقبره در گور نیست