مخراش
معنی کلمه مخراش در فرهنگ معین
معنی کلمه مخراش در فرهنگ فارسی
معنی کلمه مخراش در ویکی واژه
خط کش چرم دوزان.
جملاتی از کاربرد کلمه مخراش
تا توانی درون کس مخراش کاندر این راه خارها باشد
لحظه لحظه ز خست و دونی مخراشش چو موی افزونی
رو چهرهٔ نازک شریعت مخراش بناخنان معقول
مندیش از جدایی و مپریش گیسوان مخراش ماه چهره و مخروش این چنین
درون خسته دل مخراش و مخروش چو دیگ پخته شو تا کی زنی شوش
هرگز دل موری مخراش ار نتوانی اول به کف آری سپر تیغ مکافات
مانع اهلی مشو گر بخروشد ز غم دل مخراش از ستم تا نخروشد کسی
ز بهر چشمهای مخروش و مخراش ز فیض دجلهای گو یک قطره کم باش
درون خستگان هجر مخراش به تیغ زجر جانا تا توانی
ز نالههای غم افزای خویش، جان مخراش ز سوک بیگه خود، خلق را مکن گریان