فول

معنی کلمه فول در لغت نامه دهخدا

فول. ( معرب ، اِ ) معرب از آرامی فل و فلی . باقلا. || فول سودانی ؛ پسته زمینی. || فول صوته ؛ لوبیای چینی. ( فرهنگ فارسی معین ). || نخود یا دانه دیگر مر اهل شام را، یا خاص است به خشک.( منتهی الارب ). واحد آن فولة است. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه فول در فرهنگ عمید

خطا.

معنی کلمه فول در فرهنگ فارسی

( اسم ) باقلا . یا فول سودانی . پسته زمینی . یا فول صوته . لوبیای چینی .

معنی کلمه فول در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی شَطْرَ: بعض - قسمتی (منظور از بعض مسجد الحرام همان کعبه است ، واینکه صریحا نفرمود فول وجهک الکعبة و یا فول وجهک البیت الحرام برای این بود که مقابل حکم قبله قبلی قرار گیرد چون شطر مسجد اقصی نیز منظور صخره ای معروف در آنجا بود ، نه همه آن مسجد )
معنی شَطْرَهُ: بعض آن - قسمتی از آن (منظور از بعض مسجد الحرام همان کعبه است ، واینکه صریحا نفرمود فول وجهک الکعبة و یا فول وجهک البیت الحرام برای این بود که مقابل حکم قبله قبلی قرار گیرد چون شطر مسجد اقصی نیز منظور صخره ای معروف در آنجا بود ، نه همه آن مسجد )
ریشه کلمه:
ف (۲۹۹۹ بار)ولی (۲۳۱ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه فول

در دلِ فولاد چون سنگ‌آتشی پنهان نبود خونِ گرمم شد چراغِ زیرِ دامان تیغ را
غم دل سخت و بار هجر سنگین، گر نمی‌بودی تنی از آهن و جانی ز فولادم چه می‌کردم
از دل او سیدا بیرون نمی گردد ستم جوهر از آئینه فولاد می باید گرفت
آب شد آئینه و تشنگیش دفع نشد آتشی هست ازو در دل فولاد هنوز
قطره خونی گشودن از رگ خارا بسعی تیشه فولاد نتواند چه جای نشتری
گشت صائب رزق ما از خامه معنی نگار بهره ای کز نقش شیرین تیشه فولاد داشت
حذر کن ای دل از زخم کمند غمزه خوبان که از فولاد می‌آرد گذر این آهنین‌پیکان
سنگی به جگر بسته‌ام از سختی ایام آیینه‌ام و جوهر فولاد من این است
حصاری پدید آمد از دور، گفتی سپهرست رسته ز فولاد و مرمر
در بیابان طلب گر نفسی راست کنم در خراش دل من ناخن فولاد شود