فلو
معنی کلمه فلو در لغت نامه دهخدا

فلو

معنی کلمه فلو در لغت نامه دهخدا

فلو. [ ف َل ْوْ ] ( ع مص ) باز کردن کودک را از شیر، یا جدا نمودن آن را و دور داشتن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). از شیر باز کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || زدن کسی را به شمشیر یابر سر کسی زدن شمشیر را. ( منتهی الارب ). زدن کسی را به شمشیر. ( اقرب الموارد ). شمشیر بر سر زدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || سفر کردن. || عاقل گردیدن بعدِ نادانی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || پروردن. ( تاج المصادر بیهقی ).
فلو. [ ] ( اِ ) نارمشک است ، و هزارچشان را نیز نامند. ( فهرست مخزن الادویه ). هزارچشان. هزارفشان. نارمشک. رجوع به این کلمات شود.
فلو. [ ف ِل ْوْ ] ( ع اِ ) خرکره و اسب کره یکساله یا ازشیربازکرده. ج ، افلاء. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مؤنث آن فلوة است. ( اقرب الموارد ). رجوع به فِلْوة شود.
فلو. [ف َ ل ُوو / ف ُ ل ُوو ] ( ع اِ ) خرکره و اسب کره یکساله یا ازشیربازکرده. ج ، فَلاوی ̍. ( منتهی الارب ). ج ، فلاوی ، افلاء. مؤنث آن فَلُوّة است. ( از اقرب الموارد ).
فلو. [ ف ُ ل ُوو ] ( ع اِ ) ج ِ فلاة. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه فلو در فرهنگ فارسی

جمع فلاه

معنی کلمه فلو در دانشنامه عمومی

فلو (بوسکرود). فلو ( به لاتین: Flå ) یک شهرداری در نروژ است که در بوسکرود واقع شده است. فلو ۷۰۴ کیلومتر مربع مساحت و ۹۷۴ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه فلو در فرهنگ فارسی
معنی کلمه فلو در دانشنامه عمومی
معنی کلمه فلو در دانشنامه اسلامی
جملاتی از کاربرد کلمه فلو

معنی کلمه فلو در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَسَیْتُمْ: از شما انتظار می رفت (در عبارت "فَلَوْ صَدَقُواْ ﭐللَّهَ لَکَانَ خَیْراً لَّهُمْ *فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فِی ﭐلْأَرْضِ وَتُقَطِّعُواْ أَرْحَامَکُمْ "آیا از شما توقع میرفت که از کتاب خدا و عمل به آنچه در آن است که یکی از آ...
معنی لَوْلَا: اگر نبود - چرا نشد (در عباراتی نظیر "وَلَوْلَا دَفْعُ ﭐللَّهِ ﭐلنَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ " معنی اگر نبود می دهد وقتی در ترکیب با فعل بیاید معنی چرا نشد یا چرا می دهد مثل "وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ ﭐللَّهُ ":چرا وقتی به باغ خ...
ریشه کلمه:
ف (۲۹۹۹ بار)لو (۲۷۶ بار)
لو دارای اقسامی است: 1- مفید شرطیت است میان دو جمله و دلالت بر امتناع جواب دارد به جهت امتناع شرط و شرطیت در ماضی است مثل .اگر در زمین و آسمانها خدایانی غیر از خدا بود هر آینه فاسد می‏شدند. فاسد نشده‏اند زیرا غیر از خدا، خدایانی نبوده است.و اغلب در جواب آن لام آید چنانکه گذشت و گاهی بدون لام باشد مثل . 2- حرف مصدری مثل «اَنْ» مصدریه و بیشتر بعد از کلمه «وَدَّ - یَوَدُّ» آید مثل . . که در هر دو به معنی ان مصدریه است یعنی دوست می‏داند اینکه مداهنه کنی مداهنه کنند. 3- به معنی تَمَنّی (ایکاش) مثل . ای کاش ببینی آنگاه که ستمکاران نزد پروردگارشان نگاه داشته شده‏اند.

جملاتی از کاربرد کلمه فلو

ارلندو همانند شهرهای واقع در کمربند آفتاب در طی سال‌های ۱۹۸۰ تا ده اول قرن بیست و یک به سرعت رشد کرد. دانشگاه فلوریدای مرکزی در ارلندو قرار دارد که دومین دانشگاه بزرگ آمریکا در سال ۲۰۱۲ بود. طبق آمار مرکز تحقیقات پیو، ارلندو چهارمین شهر آمریکا بود که مردم تمایل داشتند در آن زندگی کنند.
از آن مفلوج بر کندند دیده شد آن کور سبک پی، پی بریده
گوهر مقصود را، باشد صدف کام نهنگ با فلوس خویش چون ماهی ازین دریا بساز
بود فارغ آن ماهی از قید دام که بر پشت او نیست داغ فلوس
مرا نیز این برادر گشت بیمار به مفلوجی و کوری شد گرفتار
نمی‌یارست شد مفلوج بی پای نه ره می‌برد کور مانده بر جای
تا سپتامبر ۱۹۶۸ این ویروس به اروپا، هند، فلیپین و استرالیا رسیده بود و در همان ماه در ایالات متحده آمریکا هم گزارش شد. آنفلوانزای هنگ کنگی تا سال ۱۹۶۹ به ژاپن، آفریقا و آمریکای جنوبی هم رسید.
اما مایرز در ۲ آوریل ۲۰۰۲ در اورلاندو، فلوریدا به دنیا آمد. او در خانه تحصیل کرد و هرگز تجربه مدرسه سنتی را نداشت.
نفس در سینه شد محبوس از گرد علاج لرزهٔ مفلوج می کرد
مسابقات جهانی و بازی‌های المپیک برای آقایان با استفاده از اسلحهٔ فلوره، اپه و سابر و برای بانوان با اسلحهٔ فلوره انجام می‌شود.
فلمینگ پس از ازدواج صاحب یک فرزند شد. در سال ۱۹۴۵ جایزه نوبل در پزشکی به‌طور مشترک به او و فلوری و چاین داده شد. فلمینگ در سال ۱۹۵۵ درگذشت.
هر که از معشوق جز معشوق دارد در نظر آن‌ چنان باشد که از ماهی نداند جز فلوس
می‌فرمایند که مال در برابر جان است، و چون در طلب آن عمر عزیز می‌باید کرد، از عقل دور باشد که آن را مثلا در وجه پوشیدن و نوشیدن و خوردن یا آسایش بدن فانی، یا برای آنکه دیگری او را ستاید در معرض تلف آورد. لاجرم اگر بزرگی مالی دارد به هزار کلبتین یک فلوس از چنگ مرده ریگش بیرون نمی‌توان کشید. تقدیر کن که اگر مجموع ملک رای و قیصر آن یک شخص را باشد:
طالب دجال چشم ناقص و مرتد بود قائم دائم رسید یا ایهاالغافلون
لرزان چو دست مردم مفلوج بر ستور مردان کار دیده و گردان کاردان