فلج کردن

معنی کلمه فلج کردن در لغت نامه دهخدا

فلج کردن. [ ف َ ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دستگاهی را از کار انداختن. کاری را خواباندن و به آن ادامه ندادن.

معنی کلمه فلج کردن در فرهنگ فارسی

دستگاهی را از کار انداختن کاری را خواباندن و به آن ادامه ندادن .

معنی کلمه فلج کردن در ویکی واژه

paralizzare

جملاتی از کاربرد کلمه فلج کردن

بر خلاف تصور اولیه دولت بریتانیا در ارتباط با شورش هندیان، جنگ جهانی اول با ابراز عشق و حسن نیت بی‌سابقه هندی‌ها نسبت به ایالت پادشاهی انگلستان آغاز شد. هندوستان به شکل گسترده‌ای، و با فراهم آوردن مردان جنگی و منابع دیگر، به بریتانیا در جنگ بسیار کمک کرد. حدود ۱٫۳ میلیون سرباز و نیروی کار هندی در اروپا، آفریقا و خاورمیانه خدمت می‌کردند، این در حالی بود که شاهزاده‌ها و دولت هند ذخایر غذایی گستره، پول و مهمات ارسال می‌کردند. با این وجود، بنگال و پنجاب از فعالیت‌های ضد استعماری حمایت می‌کردند. ناسیونالیزمی که در بنگال وجود داشت به همراه ناآرامی‌ها در پنجاب، برای فلج کردن دولت منطقه‌ای کافی بود.