نبیل

نبیل

معنی کلمه نبیل در لغت نامه دهخدا

نبیل. [ ن َ ] ( ع ص ) تیزخاطر. هوشیار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). صاحب ذکاوت. ( از اقرب الموارد ). صاحب ذکا. ذکی :
چون وزیر شیر شد گاو نبیل
چون ز عکس ماه ترسان گشت پیل.مولوی.زینچنین عذر ای سلیم نانبیل
خون و مال ما همه کردی سبیل.مولوی. || استاد. ( فرهنگ خطی ). || زیرک در کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || صاحب فضل. ( از اقرب الموارد ) ( از فرهنگ نظام ) ( از المنجد ). فاضل. ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ خطی ). || بزرگ. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). کبیر :
سید سادات سلطان نبیل
مفخر کونین و هادی سبیل.مولوی. || نیکو. ( غیاث اللغات )( آنندراج ): هو نبیل الرأی ؛ جیده. ( از اقرب الموارد )( متن اللغة ). || الحسن مع غلظ. ( معجم متن اللغة ). || گرامی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شریف. ( یادداشت مؤلف ). || صاحب نجابت. ( از اقرب الموارد ) ( فرهنگ نظام ) ( المنجد ). ذونبل. ( از معجم متن اللغة ). نَبل. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). نجیب. بزرگوار:
آن اصیل خوش لقای مکرم درویش دوست
آن نبیل پارسای مفضل پرهیزگار.سنائی.گفت ای پشت وپناه هر نبیل
مرتجی و غوث ابناء سبیل.مولوی.تن چو اسماعیل و جان همچون خلیل
کرد جان تکبیر بر جسم نبیل.مولوی.پیش تو خون است آب رود نیل
پیش من آب است نی خون ای نبیل.مولوی.|| تیرانداز ماهر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). حاذق در تیراندازی. ( ازاقرب الموارد ). || فربه. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج : نبیلة ). جسیم. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ). || عظیم. ( از اقرب الموارد ): فرس نبیل المحزم ؛ عظیمه. ( اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). || وسیع. واسع. موسع. ( یادداشت مؤلف ). || که صاحب کمال جسم است. محمودالشمائل. ( از اقرب الموارد ): رجل نبیل ؛ مرد بی نهایت نیکوصورت و خوشروی. ( ناظم الاطباء ). قیل : و لایکون الرجل نبیلاً حتی یکون محمودالشمائل. ( اقرب الموارد ). || النبیل من الناس ؛ بین النبالة. ( معجم متن اللغة ). ج ، نِبال ، نَبَل ، نَبَلة . || بمعنی خسیس هم آمده است. ( ازمعجم متن اللغة ).

معنی کلمه نبیل در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - هوشیار و گرامی . ۲ - نجیب ، شریف .

معنی کلمه نبیل در فرهنگ عمید

۱. نجیب و شریف.
۲. (صفت ) دانا و هوشیار.

معنی کلمه نبیل در فرهنگ فارسی

مردنجیب وشریف، داناوهوشیار
( صفت ) ۱ - هوشیارتیزخاطرباذکاوت زیرک ۲ - صاحب فضل فاضل .۳ - بزرگ کبیر: سیدسادات سلطان نبیل مفخرکونین وهادی سبیل ( مثنوی لغ. ) ۴ - صاحب نجابت نجیب جمع نبلائ نبال .

معنی کلمه نبیل در فرهنگ اسم ها

اسم: نبیل (پسر) (عربی) (تلفظ: nabil) (فارسی: نَبيل) (انگلیسی: nabil)
معنی: هوشیار، نجیب، بزرگ، زیرک، ( در قدیم ) ( به مجاز ) عالی

معنی کلمه نبیل در دانشنامه عمومی

نبیل (دهانه). نبیل یک دهانه برخوردی در ماه است.

معنی کلمه نبیل در ویکی واژه

هوشیار و گرامی.
نجیب، شریف.

جملاتی از کاربرد کلمه نبیل

ابونبیل انباری † (فرمانده سابق داعش در شمال آفریقا)
راد ابراهیم آذر تیغ کز طبع نبیل خلق را خان خلیل و شاه را جان جلیل
نبیل حسین می‌نویسد سنی‌های حامی علی بر این باورند که نوعی علی‌ستیزی را می‌توان در روایات تاریخی و احادیث اسلام مشاهده کرد و هم سو بودن سنی‌ها با سلسلهٔ بنی‌امیه باعث شده است که محدثان اولیه با گرایش شیعی، فاقد اعتبار و از سوی دیگر، راویان حدیث با گرایش ضد علی معتبر دانسته شوند.
اختری، برج آن علی ولی؛ گوهری، درج آن نبی نبیل!
او بوالوفا و تو ز وفای ولای او هر دم نبیل دولت و اقبال واثقی
شییء اللهی بگفتی و آمد ز چرخ بانگ زنبیل برگشا که عطا آمد ای فقیر
مسکنت را قدر چون بشناخت او قوت از زنبیل بافی ساخت او
گفت: همه نواخت و خلعت و کرامت و اکرام بود، ولکن آنجا هیچ کس را آبروی نیست الا کسانی را که ایشان بار عیال کشیده اند و تن در رنج دبه و زنبیل داده اند رحمةالله علیه.
ابراهیم خان نبیل‌الملک سمیعی (۱۲۷۲ - ۱۳۴۷) که نام خانوادگی نبیل سمیعی برگزید، روزنامه‌نگار، سناتور گیلان و نماینده رشت در مجلس شورای ملی بود.
هر که زیشان چیزکی پرسد ز علم فقه ازو بر امید ساخته زنبیل و خوانند ای رسول
جملهٔ عالم پر از تعجیل تست دبدبه از دبه و زنبیل تست
زال پنداشت هست عزرائیل بانگ برداشت پیش گاو نبیل
سوریه نیز در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۱ تعلیق شد و در ۶ مارس ۲۰۱۳، اتحادیه عرب، کرسی سوریه در اتحادیه عرب را به ائتلاف ملی سوریه داد. در ۹ مارس ۲۰۱۴، دبیرکل، نبیل العربی گفت که کرسی سوریه تا زمانی که مخالفان دولت، تشکیل نهادهای خود را تکمیل نکنند، خالی خواهد ماند.
اصل اصیل عالم فرع نبیل خاتم فیض نخست اقدم سرّ عیان خدا را
از چنین عذر ای سلیم نانبیل خون و مال و زن همه کردی سبیل