نبشی
معنی کلمه نبشی در فرهنگ معین
معنی کلمه نبشی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه نبشی
جنبشی کرد صنوبر که قیامت برخاست تا سهی قامت آن سرو خرامان چه کند
ذوب شدن یخ را در نظر بگیرید. با دادن گرما به یخ، به آن انرژی منتقل میکنیم که باعث افزایش انرژی جنبشی مولکولهای آن میشود. از آنحایی که دما به صورت متوسط انرژی جنبشی ذرات یک سیستم تعریف میشود، پس باید دمای سیستم افزایش پیدا کند. اما در استحالهٔ همدما، این انرژی به جای افزایش دما، صرف از بین بردن نیروهای بین مولکولی ماده میشود. به این شکل که با افزایش انرژی جنبشی مولکولها، ارتعاش آنها بیشتر شده و فاصلهٔ آنها هم افزایش مییابد. در نتیجه نیروهای بین مولکولی ضعیف شده و با ادامهٔ انتقال انرژی، از بین میروند. در واقع انرژی درونی ماده تغییر میکند و به جای تأثیر بر دمای ماده، بر فاز ماده اثر میگذارد.
شکر کز فیض کرد بار دگر جنبشی بحر لطف ربانی
خواهم ار این خاکدان، کردن خراب می کشم از جنبشی یکسر در آب
کین طلبکاری مبارک جنبشیست این طلب در راه حق مانع کشیست
فشار اسمُزی به صورت حداقل فشار مورد نیاز تعادل و بدون هیچ جنبشی (حرکت) حلال در شبکه تعریف میشود. فشار اسمُزی یک ویژگی اتصال (خاصیت جمعی) میباشد به این معنی که فشار اسمُزی وابسته به غلظت مولی مواد حل شونده میباشد اما وابسته به هویت آن نمیباشد.
عاشقان را جنبشی از خویش نیست از دو سو یک میل باشد بیش نیست
سر ز جایی عاقبت بیرون کند جنبشی کاندر میان جان ماست
جان آتش یافت زو آتش کشی جان مرده یافت از وی جنبشی
می شود صائب به اندک جنبشی پا در رکاب هر که چون نخل خزان برگ سفر آماده کرد
بجز آنکه آن جنبشی فرد بود سه جنبش به یکجای در خورد بود
کرا بویه وصلت ملک خیزد یکی جنبشی بایدش آسمانی