معنی کلمه ناگهانی در لغت نامه دهخدا
- بلای ناگهانی ؛ بلائی که بی خبر و یک دفعه روی دهد. ( ناظم الاطباء ).
- مرگ ناگهانه و ناگهانی ؛ مرگ مفاجاة. ( ناظم الاطباء ) :
می چاره مرگ ناگهانی است
سرمایه عمر جاودانی است.واله اصفهانی.جان کندن تدریجی خود را آخر
تبدیل به مرگ ناگهانی کردیم.فرخی یزدی.