ناگفتنی

معنی کلمه ناگفتنی در لغت نامه دهخدا

ناگفتنی. [ گ ُ ت َ ] ( ص لیاقت ) چیزی که سزاوار گفتن نباشد. چیزی که نباید گفت و نمیتوان گفت. ( ناظم الاطباء ). ناسزا. لغو. ناشایسته. آنچه گفتن آن زشت و ناپسندیده است. که گفتن را نشاید :
نامردمی نورزی ، ورزی تو مردمی
ناگفتنی نگوئی ، گوئی تو گفتنی.منوچهری.که بیدار و باشرم و آهسته بود
ز ناگفتنی ها زبان بسته بود.نظامی.به گفتار ناگفتنی درمپیچ.نظامی.دهان گو ز ناگفتنی ها نخست
بشوی آنگه از خوردنیها بشست.سعدی ( بوستان ص 155 ). || آنچه که نباید اظهار کرد. راز نهفتنی :
چنانت دهم گوشمال نفس
که ناگفتنی را نگوئی به کس.نظامی.مگو ناگفتنی در پیش اغیار
نه با اغیار با محرم ترین یار.نظامی.

معنی کلمه ناگفتنی در فرهنگ عمید

آنچه شایستۀ گفتن نباشد، آنچه نباید گفت: مگو ناگفتنی در پیش اغیار / نه با اغیار با محرم ترین یار (نظامی۲: ۲۴۹ ).

معنی کلمه ناگفتنی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنچه که شایسته گفتن نیست مطلب ناپسند : نامردمی نورزی وورزی تو مردمی ناگفتنی نگویی و گویی تو گفتنی . ( منوچهری .د.چا.۲ ) ۱۳٠:۲ - آنچه که باید پوشیده ماند و بدیگری اظهار نشود: مگو ناگفتنی در پیش اغیار نه با اغیار محرم ترین یار. ( نظامی لغ. ) مقابل گفتنی .

جملاتی از کاربرد کلمه ناگفتنی

پسته خاموش او با باده نوشان خراب در مقام بیخودی ناگفتنی ها گفته بود
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ناگرویدگان گفتند: إِنْ هَذا إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ این نیست مگر دروغی که او نهاده وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ و یاری داده او را بر ان گروهی دیگران، فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً (۴) ناگفتنی و دروغ است که آوردند.
زبان چون ز گرمی بر آشفته شد سخن‌های ناگفتنی گفته شد
میندیش آن چه نتوان گفتنش باز که نندیشیده بِهْ ناگفتنی‌راز
بسا ناگفتنی کز گفتنش مرد کند هنگامهٔ جان بر بدن سرد
زبان ز گفتن و ناگفتنی نگه دارد که شمع، هتی خود در ر زبانه کند
شاید ارخون شود دلم تامن با تو ناگفتنی چرا گفتم
ناگفتنیست عشق بتان چون حدیث گنج کس راز حال خویشتن آگاه چون کنم
بر او سازم بیان بنهفتنی‌ها بدو گویم بسی ناگفتنی‌ها
ناگفتنی است، راز دهانش ولی، چه سود خوردن، دریغ بر سخنی کز دهن برفت