ناکام

معنی کلمه ناکام در لغت نامه دهخدا

ناکام. ( ص مرکب ، ق مرکب ) نامراد. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ). ( از: نا ( نفی ، سلب )+ کام ). ( برهان قاطع چ معین ). ناکامیاب. ناکامروا. به کام نارسیده. آنکه بآرزوی خود نرسیده :
بدانجایگه رفت ناکام شاه
سر آمد بدو تخت و تاج و کلاه.فردوسی.نه چون من بود خوار و برگشته بخت
به دوزخ فرستاده ناکام رخت.فردوسی.بزاد و به سختی و ناکام زیست
بدان زیستن سخت باید گریست.فردوسی.به کس نیز دختر دل اندرنبست
که ناکام شاهی برفتش ز دست.اسدی ( گرشاسب نامه ).ناکام شدم به کام دشمن
تا خود ز توام چه کام روزی است.خاقانی.چو در بازی صناعت کرد بهرام
ز عرصه شاه بیرون رفت ناکام.نظامی.تا نخیزد کسی ز جا ناکام
دیگری کامکار ننشیند. ؟ || ناامید. محروم. بی کام. ( از ناظم الاطباء ). ناموفق. ناکامگار. ناکامیاب. مأیوس. نومید :
از آن بیشه ناکام بازآمدند
پر از ننگ و دل پرگداز آمدند.فردوسی.چو خشنود گردد ز ما شهریار
نباشیم ناکام و بدروزگار.فردوسی.در آب و آتش هرگز نرفت جز ناکام
برون نیامد جز کامگار از آتش و آب.مسعودسعد.ناکام کشیده داشتم دست
چون پای غم تو درمیان بود.عطار.مپسند از این بیش خدا را که برت
آیم به امید کام و ناکام روم.مشتاق اصفهانی.- به ناکام ؛ به ناکامی. محرومانه. نومیدانه. به ناامیدی و حرمان. بخلاف میل و آرزو: از آن وقت باز که به ناکام از آنجا بازگشتم به ضرورت چه نالانی افتاد. ( تاریخ بیهقی ص 54 ). چون شنودند که سالار بگتغدی و لشکر ما به ناکام از نسا بازگشتند. ( تاریخ بیهقی ص 501 ).
چند صبح آیم و از خاک درت شام روم
از سر کوی تو خود کام به ناکام روم.وحشی. || ناخواست. ناچار. لاعلاج. ( برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ). ناچار. بالضرور. ( غیاث اللغات ). کرهاً. جبراً. قسراً. ضرورةً :
بدو داده ناکام گنج و سپاه
همان مهر شاهی و تخت و کلاه.فردوسی.جز از رفتن آنجا ندیدند روی
به رفتن نهادند ناکام روی.فردوسی.چو آگاه شد باربد زآنکه شاه

معنی کلمه ناکام در فرهنگ معین

(ص . ) محروم ، نامراد.

معنی کلمه ناکام در فرهنگ عمید

۱. ویژگی کسی که در سنین جوانی درگذشته است.
۲. کسی که به مقصود آرزوی خود نرسیده است، نامراد.
۳. (قید ) از روی ناکامی.
* به ناکام: (قید ) [قدیمی] ناکامانه، از روی ناکامی.
* ناکام وکام: خواه وناخواه.

معنی کلمه ناکام در فرهنگ فارسی

محروم، نامراد، کسی که به آرزوی خودنرسیده باشد
( صفت ) ۱ - آنکه بارزوی خودنرسیده نامراد. توضیح ( درافغانستان ) مردودردشده . ۲ -( صفت ) ناامیدمحروم مایوس مقابل کامگارکامیاب . در آب و آتش هرگز نرفت جز ناکام برون نیامد جز کامگار از آتش و آب . ( مسعودسعدلغ. ) ۳ - ناخواست ناچارجبراکراها: بدو داد ناکام گنج و سپاه همان مهر شاهی و تخت و کلاه . ۴ - ناخشنود ناراضی : نگهبان بندوی بهرام بود که از بند او سخت ناکام بود. ( شا.لغ. ) ۵- ناکامی نامرادی : زدستوروگنجوروزتاج وتخت زکمی وبیشی وناکام وبخت ... ( شا.لغ. ) یابه ناکام .۱ - محرومانه نومیدانه : [شنودند که سالار بکتغدی و لشکر ما بناکام از فسابازگشتند] ۲ - باکراه بناخواست : [ بناکام دردین آوردن نیست ]
بخاری از شاعران قرن یازدهم و از ملازمان امام قلی خان است .

معنی کلمه ناکام در ویکی واژه

محروم، نامراد.

جملاتی از کاربرد کلمه ناکام

نیارست منع چنین روز کرد به ناکام ترک دل افروز کرد
اولم رام نمودی به دل آرامی‌ها آخرم سوختی از حسرت ناکامی‌ها
چو جام غم انجام ایشان ننوشی چو مدح به ناکام ایشان چه خوانی
در مسابقات راه‌یابی به یورو ۲۰۰۴ اوکراین مجدداً ناکام ماند. این‌بار نیز شوچنکو حضور داشت و چند گل (از جمله گلی به اسپانیا) را به ثمر رساند.
پس از مرگ آلفرد بزرگ در سال ۸۹۹، برادر کوچکتر اتلهلم که نامش اتلولد بود، ایستادگی‌ای ناکام در برابر جانشینی فرزند آلفرد داشت.
ز دل تنگی شدم بر بام ناکام که ای من خاک بادی کاید از بام
ناکامی ما هست چو کام دل دوست کام دل ما همیشه ناکامی باد
این کتاب در یازدهمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران با حضور چهره‌هایی نظیر داود فیرحی، جواد طباطبایی و محمود سریع‌القلم و بدون حضور نویسنده رونمایی شد. بشیریه در پیامی که برای مراسم رونمایی از این کتاب نوشته بود گفت: انگیزه اصلی نگارنده در نگارش کتاب «احیای علوم سیاسی»، بیان احساس ناکامی خودم از صرف عمر از دست رفته در مطالعات پراکنده و بی هدف و جسته و گریخته ای بوده است که طی چهار دهه گذشته انجام داده ام: به سخن دیگر، هدف اصلی بازبینی کارنامه خودم بوده است.
چون از لب تو نیافتم کام ناکام به هر دیار رفتم
نگفتم به تو راز پنهان خویش گرفتم ره مرگ ناکام پیش
چرا باشم دلا ناکام امروز که مهرم رخ نمود از بام امروز
رسانه‌های اسرائیل با اعلام خبر ترور ناکام سفیر این کشور در مصر، حمله به دفتر شبکهٔ العالم و مصادرهٔ تجهیزات آن را به دلیل ارتباط این شبکه با تیم ترور دانستند.
چه با گنج و تختی چه با رنج سخت ببندیم هر دو بناکام رخت
گر وصالت حاصل آید سهل باشد روزگاری برامید شهد عشرت زهر ناکامی چشیدن
ربانی املشی، در اکثر فعالیت‌های سیاسی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، پیش از انقلاب و پس از آن، شرکت کرده‌است و امضای او در زیر بیانیه‌های مهم این مرکز به چشم می‌خورد. ترور وی در دوم شهریور ۱۳۶۰ توسط سازمان مجاهدین خلق ناکام ماند.[نیازمند منبع] وی دوشنبه، ۱۷ تیر سال ۱۳۶۴، بر اثر بیماری درگذشت. به ادعای وزارت اطلاعات زمینه بیماری وی توسط مهدی هاشمی ایجاد شده بود.
نام باشگاه ابومسلم و سیاه‌جامگان دلیل ناکامی در کسب قهرمانی توسط روحانیون عنوان شده و رأی به تغییر این اسامی داده شده‌است در پایان عده‌ای مخالفت افراد بانفوذ منتقد نام باشگاه را دلیل بی‌توجهی و نابودی تیم می‌دانند.