ناوردگاه

معنی کلمه ناوردگاه در لغت نامه دهخدا

ناوردگاه. [ وَ ] ( اِ مرکب ) جنگ گاه. ( برهان قاطع ) ( از بهار عجم ). جای جنگ. محل پیکار. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). آوردگاه. ( انجمن آرا ). رزمگاه. میدان جنگ. ( ناظم الاطباء ). دشت کین. دشت نبرد. آوردگه. رزمگه. میدان رزم :
دو لشکر بهم کینه خواه آمدند
دلیران ناوردگاه آمدند.اسدی. || جولانگاه. جولانگه :
ناوردگاه سازد میدان مدح تو
هر کس که او سوار کمال و هنر شود.مسعودسعد.او را چو در نبرد برانگیزد
ناوردگاه چرخ کیان باشد.مسعودسعد.

معنی کلمه ناوردگاه در فرهنگ معین

( ~ . ) (اِمر. ) رزمگاه و میدان جنگ .

معنی کلمه ناوردگاه در فرهنگ عمید

میدان جنگ، جای نبرد و زدوخورد.

معنی کلمه ناوردگاه در ویکی واژه

رزمگاه و میدان جنگ.

جملاتی از کاربرد کلمه ناوردگاه

چو ترگی مه و گرد او شاد ورد چو ناوردگاه یلی در نبرد
چو بینند تیر و سنانت بدانسان ز ناوردگاه تو گردند هارب
شهید یار به ناوردگاه یار اولی همین وصیت پروانه ز چراغ شنو
ز نعل خویش به ناوردگاه بی ‌مَسْطَر ز خط و نقطه همی بر زمین ‌کشد اشکال
در این ناوردگاه آن به که پوشی ز دانش مغفر و از صبر جوشن
سزا باشد ار وقت ناوردگاه بود چرخ میدان خسرو ملک
او را چو در نبرد برانگیزد ناوردگاه چرخ کیان باشد
اندر آن وقتی که باشد پرخطر ناوردگاه از سنان نیزۀ خطی روانها در خطر
دگر باره هندی چو شیر سیاه درافکند ختلی به ناوردگاه
به شکل چنبر ناوردگاه سازد وگر بخواهی بیرون جهد ز چنبر