ناهم
معنی کلمه ناهم در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ناهم
دگر گفتی گناهم چیست، هستی بود هستی بتر از بت پرستی
گرچه ناهموار بود از پیشکاران کار حکم پیش ازین، لیکن ز فر عدلت اندر عهد ما
باز با تیغ و کمر چون کوهست هر گرانجانی و ناهمواری
نه به خلد در خوردم نه به دوزخ ارزانی خوش گناهکارم من طرفه بیگناهم من
استانگیت با بیشتر جادههای رومی ناهمسان بود زیرا اغلب سادهترین شیبها را دنبال میکرد و گرایش به پیچوخم داشت، در حالی که جادههای دیگر رومی از یک راه راست پیروی میکردند، حتی اگر گهگداری ناچار به شیب برداشتن برای بالا رفتن میشدند.
هم ازین خاک توده پیوستند با تو این همرهان ناهموار
به در اهل درد راهم ده به صف عاشقان پناهم ده
نظر بگشا بر احوال تباهم بجنبان لب، پی عذر گناهم
فقیرم به جرم و گناهم مگیر غنی را ترحم بود بر فقیر
من از خصمان به تو در می پناهم تودر خصمان به رغمم می پناهی
گرت اندیشهای ز بدنامی است منشین با رفیق ناهموار