نانورد. [ ن َ وَ ] ( نف مرکب ) که نمی نوردد. مقابل نورد و نوردنده. رجوع به نورد و نوردنده شود. || ناپسند. نالایق. ناسزاوار. نادرخور. ( یادداشت مؤلف ) : نانوردیم و خوار و این نه شگفت که برو ردّ خار نیست نورد .کسائی.نورد بودم تا ورد من مورّد بود برای ورد مرا تُرک من همی پرورد کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم از آن سبب که بخیری همی بپوشم ورد.کسائی.
معنی کلمه نانورد در فرهنگ معین
(نَ وَ ) (ص . ) ناپسند.
جملاتی از کاربرد کلمه نانورد
در ردیف اوستادانش نباید هشت از آنک خامه اش کند است و شعرش سست و طبعش نانورد
نانوردیم و خوار و این نه شگفت که برِ ورد، خار نیست نورد