نان دانی. ( اِ مرکب ) جای نان. صندوق یا سبدی که در آن نان نهند. دیگ یا گنجه جای نان. جای نگه داشتن نان. ظرفی که نان در آن نگه دارند. || محل ارتزاق. وسیله اعاشه. راه معاش. ممر رزق. آنجا یا آن وسیله که از آن کسب رزق کنند: آزادی ناندانی عده کثیری شده است. ( یادداشت مؤلف ). منبر و مسجد ناندانی ملا حسن است. || مجازاً، شکم. معده. - امثال : همه جا سست و مُست است ناندانیم درست است .
معنی کلمه نان دانی در فرهنگ معین
(اِمر. ) ۱ - (عا. ) محلِ درآمد و کسب و کار. ۲ - مجازاً: شکم ، معده .
معنی کلمه نان دانی در ویکی واژه
(عا.) محلِ درآمد و کسب و کار. مجازاً: شکم، معده.
جملاتی از کاربرد کلمه نان دانی
افتاده به بیزبانیم کار اما شادم که زبان بیزبانان دانی
تو جانی و چنان دانی که: جسمی تو دریایی و پنداری که جویی
آنی تو که حال ناتوانان دانی احوال درون خسته جانان دانی
تو چنان دانی که هستی با بزرگان هم عنان باش تا زین جای فانی پای آری در رکاب
ز معشوق تو گوید نقشِ تو راز چنان دانی که آن دم کرد آغاز
از آنرو هر چه در علمت عیان نیست چنان دانی که اصلا در جهان نیست
ور چنان دانی ترا روز قیامت از خدای از پی خون چو من عاشق جزایی نیست هست
به چشم عافیت بنگر درین دنیا که تا آنجا نه کس را نام و نان دانی نه کس را خانمان بینی
شاه سر تا پا بهشتست و چو دوریم از بهشت آنچنان دانیم کاندر وی بود رنج و محن
تو چنان دانی که این بازار عشق هست چون بازار بغداد ودمشق