نامیمون

معنی کلمه نامیمون در لغت نامه دهخدا

نامیمون. [ م َ / م ِ مو ] ( ص مرکب ) منحوس. شوم. نحس. منفور. ناپسند. ناپسندیده. مشؤوم. نامبارک : و اهالی روزگار بر سؤتدبیر و فساد عادات و خبث خیال و اعمال...و رسوم نامیمون او وقوف دارند. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه نامیمون در فرهنگ معین

(مِ یا مَ ) [ فا - ع . ] (ص . ) شوم ، نحس .

معنی کلمه نامیمون در فرهنگ عمید

نامبارک، شوم، نحس.

معنی کلمه نامیمون در فرهنگ فارسی

(صفت ) شوم نحس نامبارک مقابل میمون.

معنی کلمه نامیمون در ویکی واژه

شوم، نحس.

جملاتی از کاربرد کلمه نامیمون

زد به ما پیکان و خون مدعی بر خاک ریخت وین لعب نبود عجب از بخت نامیمون من
تا به سیصد سال با آن اهتمام گشت آن بنیاد نامیمون تمام