نامیده

معنی کلمه نامیده در لغت نامه دهخدا

نامیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) موسوم. ( یادداشت مؤلف ). || مترجم. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه نامیده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - اسم داده موسوم . ۲ - ترجمه شده مترجم .

جملاتی از کاربرد کلمه نامیده

نیز گویند، آن را از آن روز جمعه نامیده اند که مردمان در آن روز بهر نماز گرد شوند.
ندانم گروهی که فهمیده‌اند چرا خویش را خویش نامیده‌اند
شیخ زد طعنه که آشفته سگ کوی علی‌ست شُکر شد نامیده بر نامی که من می‌خواستم
از سیم یکی خرمن بنهفته به پیراهن نامیده مر او را تن، از بیم گدایانش
عمرو رو به منصور کرد و گفت: این جوان کیست؟ منصور گفت: مهدی پسر و ولی عهد من است. عمرو گفت: لباسی که شایسته نیکان است درپوشیده ای و بنامی او را نامیده ای که شایسته ی اوست. اما کاری بهرش تدارک دیده ای که آنچه در آن بیشتر سود دهد، بیش از دیگر امور دل مشغولی آرد.
وارهان نامیده را از نامها ساز با خم در گذر از جامها
جمعه را از آن رو جمعه نامیده اند که خداوند تعالی بدان روز از خلق چیزها بپرداخت و مخلوقات در آن روز گرد شدند.
راحت آبادی که مردم جنتش نامیده‌اند بی‌تکلف این سخن غیر از لب نگشوده نیست
جمله را دیوانه نامیدم، چو بگشودند در گر بدست، ایشان بدین نامم چرا نامیده‌اند
بار اندوه فنا را زندگی نامیده‌ایم شمع جای سر بریدن می‌کشد بر گردنش