نامیدن

معنی کلمه نامیدن در لغت نامه دهخدا

نامیدن. [ دَ ] ( مص ) ( از: نام + یدن ، پسوند مصدری ) پهلوی : نامینیتن ( نام گذاشتن ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). نام گذاشتن. ( فرهنگ نظام ). اسم گذاشتن. ( ناظم الاطباء ). تسمیه. نام نهادن. موسوم کردن. نام دادن. || کسی را به نام خواندن. احضار کردن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). طلب کردن.خواندن.بانگ زدن. آواز کردن. نام بر زبان آوردن. ( ناظم الاطباء ). اسم بردن. خواندن. || نامزد کردن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || یاد دادن. ( ناظم الاطباء ). || ترجمه. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه نامیدن در فرهنگ معین

(دَ ) [ په . ] (مص م . ) اسم گذاشتن .

معنی کلمه نامیدن در فرهنگ عمید

خواندن کسی یا چیزی به اسم و نام، نام نهادن.

معنی کلمه نامیدن در فرهنگ فارسی

نام نهادن، خواندن کسی یاچیزی باسم ونام خودش
( مصدر ) ( نامیدنامدخواهدنامیدبنام نامنده نامیده ) ۱ - نام گذاشتن تسمیه. ۲ - کسی رابنام خواندن .۳ - احضارکردن . ۳ - نامزدکردن بکاری منصوب کردن . ۵ - ترجمه کردن .

معنی کلمه نامیدن در ویکی واژه

nominare
chiamare
اسم گذاشتن.

جملاتی از کاربرد کلمه نامیدن

گفته اند، اول کسانی که این روز را جمعه نامیدند، انصار بودند که پیش از قدوم پیامبر(ص) در مدینه و قبل از نزول سوره ی جمعه، گرد شدند و بین خود گفتند، یهودیان هر هفته یک بار به روز شنبه جمع همی گردند و نصرانیان را همین گونه روز یک شنبه است.
امروزه از نام هایپوکرتین برای نامیدن ژن‌های تولیدکنندهٔ پپتید و و از آرکسین برای خودِ پپتید استفاده می‌شود. سیستم آرکسین مغز موش، آفنیته بالایی با مغز انسان دارد.
وندر آن نور آنچه از نقصان و پستی یافتند عرش نامیدند و زان کرسی فروتر داشتند
وندرآن نور آنچه از نقصان و پستی یافتند عرش نامیدند و زان کرسی فراتر داشتند
عباس گفت: ای فضیل، بس کن که امیر را بکشتی. گفت. ای هامان تو و یارانت وی را بکشتید. رشید گفت: با هامان نامیدن تو، مرا نیز فرعون شمرد.