نامناسبی

معنی کلمه نامناسبی در لغت نامه دهخدا

نامناسبی. [ م ُ س ِ ] ( حامص مرکب ) مناسب نبودن. مناسبت نداشتن. درخورد و سزاوار و بجا و بموقع نبودن.

معنی کلمه نامناسبی در فرهنگ فارسی

مناسب نبودن . مناسب نداشتن

جملاتی از کاربرد کلمه نامناسبی

جیووانی،[پ] که به تازگی از دانشگاهی در بولونیا به شهر پارما بازگشته، شور و شوق نامناسبی برای رابطهٔ جنسی با خواهرش آنابلا[ب] در پیش گرفته و درام با بحث در مورد این مشکل اخلاقی بین جیووانی و پدر روحانی بوناونتورا[ت] آغاز می‌شود. کشیش بوناونتورا تلاش می‌کند تا جیووانی را با وجود استدلال پرشورش، متقاعد سازد که این کار بد است؛ وی در نهایت او را متقاعد می‌کند که حداقل سعی کند احساسات خود را از طریق توبه رهایی ببخشد.
ژنرال یوجین ایروین (رابرت ردفورد) به دلیل امتناع در شرکت در جنگ خلیج فارس و نبرد در کشور عراق پس از شکنجه شدن به زندان می‌رود. او در طول داستان با سرهنگ وینتر(جیمز گاندولفینی) که رئیس زندان است به تقابل برمیخیزد چرا که رئیس زندان برخورد نامناسبی با زندانیان دارد.
در حالی که نیروهای روس در خاک ایران حدود ۱۰٬۰۰۰ نفر بود که نیمی از آن‌ها در شهرهای تبریز، ارومیه و اردبیل مستقر بودند. بدین ترتیب ایران در این زمان هم از لحاظ سیاسی در وضعیت نامناسبی بود و هم توان نظامی دفاع از خاک خود در برابر نیروهای خارجی را نداشت.
مثال بالا تکنیک‌های کلی برای ساختن جدول با کمترین تلاش را نشان می‌دهد. قاعدۀ کلی برای جستجوی سراسری آن است که: بیشتر کارها قبلاً در هنگام یافتن موقعیت فعلی انجام شده‌است، پس اعمال کمی باید هنگام خروج از آن انجام شود. تنها پیچیدگی جزئی آن است که در ابتدای کار این منطق به اشتباه، زیررشته‌های نامناسبی از رشته می‌دهد. این مشکل ضرورت یک مقداردهی اولیه را نشان می‌دهد.