( صفت ) ۱ - آنچه که موافق وسازگارنیست. ۲ - درشت خشن .۳ - مزاحم جمع : ناملایمات . ( ناملایمات ) . ( صفت ) جمع ناملایم .
معنی کلمه ناملایم در ویکی واژه
آن چه که موافق و سازگار نیست. درشت، خشن.
جملاتی از کاربرد کلمه ناملایم
کسی عبدالحلیم اندر شعار است که بر هر ناملایم بردبار است
ز حد تناسب برون پیکرش به هم ناملایم ز پا تا سرش
ای چرخ ناملایم، با مردمان چه داری؟ دنبال کار خود باش، با این و آن چه داری؟
هر سخنکز پرده ی تسلیم خارج گل کند ناملایمتر ز آهنگ دف بیچنبرست
همعنان ماست غم تا رفته ایم از کوی تو در جهان زین ناملایم تر سفر کم کرده ایم
اولین کتاب او که حاصل وقایع رنجها و ناملایمات زندان بود، بنام «شهادت من» در ۱۹۶۸ و به صورت دستنوشته بزودی در نسخههای فراوانی در سرتاسر شوروی منتشر گردید (در ایران این اثر با عنوان سیمای زنده بگوران-انتشارات امیرکبیر سال ۱۳۶۰ - چاپ شدهاست).
این چه حرف دلخراش ناملایم بود آه کز دل آمد بر زبان بادا زبان ما سیاه
در نتیجه مفهوم اتریشی بازار نواقص و ناملایمات و نتیجهگیریهای افراطی ناشی از دو رویکرد تعادل (شیکاگو و کینزینهای جدید) را کاملاً بر ملا میکند و درجهای از واقعیت گرایی را به تحلیل تزریق میکند؛ واقعیت گرایی که از بروز خطاهای فاحش ناشی از دو مکتب تعادل در نظریه و خط و مشی اقتصادی ممانعت میکند.