معنی کلمه نامردم در لغت نامه دهخدا
گرچه نامردم است آن ناکس
بشود هیچ از دلم ؟ برگس .رودکی.مظفر باش و گیتی دار و نهمت یاب و شادی کن
جهان خالی کن از نامردم بدگوهر سفله.فرخی.بلی مردم دور نامردمند
نه بر انجمن فتنه برانجمند.نظامی.قیاس کن که چه حالم بود در این ساعت
که در طویله نامردمم بباید ساخت.سعدی.نگویم مراعات مردم بکن
کرم پیش نامردمان کم بکن.سعدی.هرکه نامردم بود عذرش بنه
چون به چشمش درنیامد مردمی.سعدی.بزرگی بایدت در مردمی کوش
که دولت گرد نامردم نگردد.امیرخسرو ( از آنندراج ).