نامحسوس

معنی کلمه نامحسوس در لغت نامه دهخدا

نامحسوس. [ م َ ] ( ص مرکب ) احساس نشده. حس ناشده. || غیرقابل حس. تشخیص ناپذیر.

معنی کلمه نامحسوس در فرهنگ معین

(مَ ) [ فا - ع . ] (ص مف . ) غیرقابل تشخیص ، غیرقابل حس .

معنی کلمه نامحسوس در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنچه که حس نشده . ۲ - غیرقابل حس غیر قابل تشخیص .

جملاتی از کاربرد کلمه نامحسوس

زخود رفتیم اما محرم ما کس نشد بپدل درای محمل دل سخت نامحسوس می‌نالد
آنچنان افسون نامحسوس خورد اعتبار از دست و چشم و گوش برد
ذات نامحسوست از خورشید پیداتر ولیک عجز ما دارد همی ذات ترا از ما نهان
هر آن سرمایهٔ مقصود نایاب تر، عرفی نجویی گر دهندت قدر نامحسوس بستانی
ای خداوند قایم قدوس ملک تو ناقیاس و نامحسوس
الیگودرز در گذشته از چهار محلهٔ ورزندان، مجیان، ده تیرانی و ده محمدرضا تشکیل شده بود هرچند که توسعه اخیر شهر این مرز بندی را نامحسوس کرده‌است. این شهر از سال ۱۳۳۹ در مجلس شورای ملی نماینده دارد.
به عقیدهٔ حسین باستانی روزنامه‌نگار، رویهٔ معمول حکومت ایران در مواجهه با رخدادهایی اینچنین، بستن نامحسوس پرونده‌های مهم، انتشار انبوه ضداطلاعات در کوتاه مدت و خودداری از توضیح بیشتر در درازمدت است؛ به این امید که با رسیدن پرونده‌های جدید، پرونده‌های قدیمی مشمول مرور زمان شده و فراموش شوند. او ضمن اشاره به عملکرد مسئولان و رسانه‌های حکومتی در قبال حوادث آبان ماه، بر این باور است که در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ هم همان رویه اتخاذ شده است.
وهم را در راه او جاسوس ساخت تازنامحسوس صد محسوس ساخت
استرالیا زبان رسمی ندارد و زبان ملی آن انگلیسی استرالیایی است. اختلافات بسیار نامحسوسی در لهجه مناطق گوناگون وجود دارد. زبان‌های دیگر مانند ایتالیایی و چینی نیز در بین مهاجران بسیار رایج است.