نامحرم

معنی کلمه نامحرم در لغت نامه دهخدا

نامحرم. [ م َ رَ ] ( ص مرکب ) کسی که اذن ندارد در اطاق زن و در حرم داخل گردد. ( ناظم الاطباء ). آنکه از محارم نیست. که از بطانه و نزدیکان نباشد. بیگانه نسبت به زن یا مرد. که شرعاً محرم زن نیست. مقابل محرم :
ز نامحرم نظر هم دور میدار
که از دیگر نظر گردی گرفتار.ناصرخسرو.روزی کسی در پیش او آمد و گفت از زنان و مردان نامحرم دو کس در خانه اند. ( قصص الانبیاء ص 130 ).
دمه بر در کشیده تیغ فولاد
سر نامحرمان را داده بر باد.نظامی.که ز نامحرمان خاک پرست
مینماید که شخصی اینجا هست.نظامی.تا بر آن حورپیکران چو ماه
چشم نامحرمی نیابد راه.نظامی.پسر چون ز دَه برگذشتش سنین
ز نامحرمان گو فراتر نشین.سعدی.که شرمش نیاید ز پیری همی
که زد دست در ستر نامحرمی.سعدی.محتسب گر فاسقان را نهی منکر میکند
گو بیا کز روی نامحرم نقاب افکنده ایم.سعدی.و اگر روا بودی که نامحرمی را چشم بر من افتد من اکنون نقاب برداشتمی.( تفسیر خطی سوره یوسف ).
منزل تردامنان نبود حریم کوی دوست
هرکه نبود پاکدامن در حرم نامحرم است.فیضی دکنی. || بیگانه. ( ناظم الاطباء ). ناآشنا. غریبه :
چون توئی محرم مرا در هر دو کون
خلق عالم جمله نامحرم به است.عطار. || بیگانه. کسی که بر وی اعتماد نشاید. ( ناظم الاطباء ). ناشایسته. نااهل. که محرم و رازدار نیست. که راز نگه ندارد. که شایسته همدمی و همرازی نیست :
عشق در ظاهر حرام است از پی نامحرمان
زآنکه هر بیگانه ای شایسته این نام نیست.سنائی.من عزیزم مصر حرمت را و این نامحرمان
غرزنان برزنند و غرچگان روستا.خاقانی.همزبانی خویشی و پیوندی است
مرد با نامحرمان چون بندی است.خاقانی.منادی جمع کرده همدمان را
برون کرده ز در نامحرمان را.نظامی.شب از درویش بسته جای تنگش
به نامحرم رسید آوای چنگش.نظامی.آن کز او غافل بود بیگانه ای نامحرم است
وآنکه زو فهمی کند دیوانه ای صورتگری است.عطار.تا در اثباتی تو بس نامحرمی
محو شو گر محرمی می بایدت.

معنی کلمه نامحرم در فرهنگ معین

(مَ رَ ) [ فا - ع . ] (ص . ) ۱ - بیگانه ، غریبه . ۲ - کسی که مورد اعتماد نیست .

معنی کلمه نامحرم در فرهنگ عمید

۱. (فقه ) مردی که مَحرم زن نیست.
۲. (فقه ) زنی که مَحرم مرد نباشد.
۳. [مجاز] بیگانه.
۴. [مجاز] کسی که رازدار نباشد و به او اعتماد نتوان کرد.

معنی کلمه نامحرم در فرهنگ فارسی

مردی که محرم زن نیست، بیگانه، غیرقابل اعتماد
( صفت ) ۱ - مردی که محرم زن نیست آنکه بدون اذن حق ورودباطاق زن ندارد: [...اموال وحرم آن مسلمانان را چنان محافظت فرمودکه دست هیچ ناحفاظی دامن هیچ نامحرمی نبسود.] ۲ - زنی که محرم مردنیست ۳ - بیگانه غریب : ماسمیعیم و بصیریم و خوشیم با شما نامحرمان ما خامشیم . ( مثنوی ) ۴ - کسی که بروی اعتمادنشایدکردکسی که رازنگه ندارد: مشکن دلم که حقه راز نهان تست ترسم که راز درکف نامحرم اوفتد . ( سعدی )

معنی کلمه نامحرم در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] نامحرم کسی است که مَحرَم نَسَبی یا سببی یا رضاعی نباشد. رعایت احکام حجاب و احکام نگاه، در برابر فرد نامحرم، واجب است و ازدواج با او حرمت ندارد، اگر چه در مواردی با وجود حرمت ازدواج، مرد و زن به هم نامحرم هستند.
نگاه به نامحرم، لمس او و پوشش در برابر او، در احکام فقهی شرایط خاصی دارد؛ از جمله آنکه نگاه مرد نامحرم به بدن زن نامحرم حرام است و همچنین نگاه به صورت زن نامحرم به قصد لذت و نیز نگاه مستمر به نامحرم، حرام است. لمس بدن نامحرم و دست دادن با او هم حرام است.
بنابر آنچه در فقه شیعه آمده است، برخی از نامحرم هایی که ازدواج با آنان حرام است، عبارتند از:

معنی کلمه نامحرم در ویکی واژه

بیگانه، غریبه.
کسی که مورد اعتماد نیست.

جملاتی از کاربرد کلمه نامحرم

این پسر نامحرم و بیگانه است مست اگر نبود یقین دیوانه است
حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند
نگردد شرمسار از خواری مرگ که نامحرم ز ناموس حیات است
کی خبر داری تو ای نامحرم نا اهل راه از جفاهای صهیب و از بلاهای بلال
بر رخ باغ نوشتند ز نو پی دفع نظر نامحرم
جان نامحرم نبیند روی دوست جز همان جان کاصل او از کوی اوست
فغان که هر که به نامحرمی مثل گردید فلک به رغم منش محرم وثاق تو کرد
تابش حسن تو در کعبه و بت خانه فتاد آتش عشق تو بر محرم و نامحرم زد
اشک رازِ دل غم دیده به مردم می گفت بود نامحرم از این خانه به در کردیمش
«حجاب دیدۀ نامحرمان زیادت باد»
او مخالف دوچرخه سواری و ورزش زنان در برابر نامحرم است. وی معتقد است باید برای بانوان اماکن مناسب جهت ورزش و دوچرخه‌سواری فراهم کرد.
چه حاجت است ز نامحرمان کشیدن ناز بحق صحبت دیرین که هیچ محرم راز
عالمان دینی گماردن زن به هر کاری که باعث همکاری و ارتباط با مردان نامحرم می‌شود، را حرام اعلام کرده‌اند.