ناله کردن

معنی کلمه ناله کردن در لغت نامه دهخدا

ناله کردن. [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نالیدن. زاریدن. گریه کردن. گریستن. ( از ناظم الاطباء ). نالیدن. فغان برداشتن. آه و افغان کردن. رجوع به ناله شود. || تضرع کردن. به آه و زاری التماس و دعا کردن :
ناله میکن کای تو علام الغیوب
زیر سنگ مکر بد ما را مکوب.مولوی.- ناله کردن از... ؛ شکایت کردن. شکوه کردن. گلایه. گله کردن. اشتکاء :
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن فریاد.سعدی.مکن ناله از بینوائی بسی
چو بینی ز خود بینواتر کسی.سعدی.حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی.حافظ.رجوع به نالیدن شود.

معنی کلمه ناله کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - نالیدن .۲ - با آه وزاری التماس و دعاکردن تضرع کردن : ناله ای کن کای تو علام الغیوب زیر سنگ مکر بدمارا مکوب . ۳ - شکایت کردن گله کردن : حافظ . از فقر مکن ناله که گرشعر این است هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی . ( حافظ .۳۲۱ )

جملاتی از کاربرد کلمه ناله کردن

چنان در ناله کردن شهرتی دارم که اهل درد ز من گویند از هر جا برآید ناله زاری
چه سود در قفس تنگ ناله کردن زار نه مرغ زیرکی؟ ار زیرکی قفس بشکن
دریا ز رشک طبع تو در ناله کردن است ابر از جفای دست تو در اشکباری است
دوا نماند بجز ناله کردنم اهلی که درد خویش ز درمان نهفتنم تا کی
مرا از خویش باید ناله کردن که خود کردم نه کس این جور با من
منع دلهای دونیم از ناله کردن مشکل است شق زبان خامه لب بسته را گویا کند
ناله کردن گرچه پیشت شیوه عشاق نیست کی توانم کرد پنهان درد خود را از طبیب
ناله کردن در حریم وصل، کافر نعمتی است در بهاران عندلیب ما لب از فریاد بست
ناله کردن بر سر کویش هوس باشد مرا می نهم لب بر لب نی تا نفس باشد مرا
درخزان حسن ،صائب از هجوم بلبلان نیست جای ناله کردن درگلستانش هنوز