نال

نال

معنی کلمه نال در لغت نامه دهخدا

نال. ( ع اِ ) دهش. ( منتهی الارب ) نیل. عطاء.( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). دهش. عطاء. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) رجل نال ؛ مرد بسیارعطاء و جوانمرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مرد بسیارعطاء. ( مهذب الاسماء ). کثیرالنائل. ( معجم متن اللغة ). جواد. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). ج ، انوال.
نال. ( اِ ) نای میان خالی. ( برهان قاطع ). نی. ( انجمن آرا ). نی میان تهی. ( غیاث اللغات ). نی. قصب. ( فرهنگ نظام ). به معنی نی عموماً و نی میان تهی. ( از آنندراج ) ( بهار عجم ). نی ضعیف و باریک. ( بهار عجم ). نی میان خالی و کاواک. نی زرد و باریک. ( ناظم الاطباء ). نی میان آکنده. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). جگن :
از لب جوی عدوی تو برآمد ز نخست
زین سبب کاسته و زرد و نوان باشد نال.فرخی.گردان دلاور چو درختان تناور
گردان شده از بیم چو از باد خزان نال.فرخی.تن مخالف او گر قوی درخت بود
چو دید تیرش لرزان شود بگونه نال.فرخی.هنگام خیر سست چو نال خزانیند
هنگام شرّ سخت چو سد سکندرند.ناصرخسرو.گوئی که حجتی تو و نالی به راه من
از نال خشک خیره چه بندی کمر مرا.ناصرخسرو.جهل آتش تن آمد و جان نال جهالت
وز آتش نالان نرهد هرگز نالش.ناصرخسرو.خشم تو آذر است و حسود تو نال خشک
مر نال خشک را رسد از آذر آذرنگ.سوزنی.گر شود محسوس دریای دلت
اخترش گوهربود طوباش نال.انوری.لیلی چو شد آگه از چنین حال
شد سروبنش ز ناله چون نال.نظامی.خنیده چنان شد کز آن چاه چست
بر آهنگ آن ناله نالی برست.نظامی ( اقبالنامه ص 46 ).به ناله گفت که ای همچو نال گشته نزار
به مویه گفت که ای همچو موی گشته بتاب.فتحعلی خان صبا. || مزمار. ( برهان قاطع ). نای. مزمار. ( از ناظم الاطباء ). نی که نوازند :
نال دمیده بسان سوسن آزاد
بنده بر آن نال نال وار دمیده.عماره.ای سرو سهی که در فراقت
چون زرین نال زار و زردم.خاقانی.نالشی چند مانده نال شده
خاک در دیده خیال شده.نظامی.من از بس ناله چون نالم من از بس مویه چون مویم

معنی کلمه نال در فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - نی باریک . ۲ - قلم نویسندگی .
(اِ. ) روده کوچک ، جوی .
[ ع . ] (اِ. ) عطا، دهش . ج . انوال .

معنی کلمه نال در فرهنگ عمید

۱. = نالیدن
۲. (اسم ) [قدیمی] ناله.
۱. (زیست شناسی ) نی: حملهٴ تو تنگ کرد عرصهٴ موقف چنانک / پهلوی خصمان چو نال یک به یک اندرشکست (انوری: ۹۲ ).
۲. چوبی باریک و سست در قلم نی.
۳. (موسیقی ) [قدیمی] نی.

معنی کلمه نال در فرهنگ فارسی

نی، نی باریک وسست ومیان تهی، لوله باریک
( اسم ) عطادهش جمع :انوال .
رفتن مشی .

معنی کلمه نال در دانشنامه عمومی

نال ( به انگلیسی: Knol ) در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۷ توسط شرکت گوگل معرفی و در ۲۳ جولای ۲۰۰۸ رسماً پرده برداری شد. نال برگرفته از واژهٔ انگلیسی «knowledge» به معنای «دانش» و «آگاهی» است. گوگل نال را به عنوان یک واحد دانش تعریف می کند و این لغت را هم در مورد این پروژه و هم در مورد هرکدام از مقالات تشکیل دهندهٔ این پروژه به کار می برد. تفاوت knol با سایر دانش نامهها در این است که نویسندگان مقالات بایستی با نام واقعی خود، مقاله نوشته شده را امضا کرده، عواقب آن را بر عهده بگیرند. از سوی دیگر، سایر کاربران و نویسندگان نیز با کسب اجازه از نویسندگان مقاله، می توانند در ویرایش یا تکمیل مقاله همکاری کنند.
در تاریخ نوامبر ۲۰۱۱ گوگل اعلام کرد که این پروژه به اتمام رسیده است و وبگاه آن در آوریل ۲۰۱۲ بسته شد و اطلاعاتش تا اکتبر ۲۰۱۲ نگهداری می شود و بعد از آن حذف می گردند.
نال تنها یک هدف دارد، اینکه به شما کمک کند تا دانش تان را با بقیه به اشتراک بگذارید. پروژهٔ نال میزبان اطلاعات وسیعی در زمینه های مختلف خواهد بود. نویسندگان نال ها می توانند از طریق این پروژه دانش شان را به اشتراک بگذارند و حتی بر روی آن قیمت بگذارند و آن را بفروشند. خوانندگان نیز می توانند از دانش های به اشتراک گذاشته شده استفاده کنند و نظرات شان را دربارهٔ آن مطرح نمایند.
• به کارگیری آسان: تنها چیزی که برای نوشتن واحدی از دانش نیاز است، یک حساب کاربری و یک نام است.
• کنترل: شما میزان همکاری با اجتماع را مشخص می نمائید. نال شما، صدای شماست.
• ارتباط: شما می توانید با نویسندگان دیگری که در منطقه شما هستند، ارتباط برقرار کنید و بدین ترتیب بر دامنه دانش تان بیافزائید.
• دیده شدن: مطالب پر محتوا و خوب در موتورهای جستجو به نمایش در می آیند.
• رشد: به اشتراک گذاشتن دانش با دیگران پاداشی است برای همه، که در نهایت موجب رشد بشریت می شود.
• وبگاه نال

معنی کلمه نال در ویکی واژه

عطا، دهش.
انوال.
روده کوچک، جوی.
نی باریک.
قلم نویسندگی.

جملاتی از کاربرد کلمه نال

دگر باره بنهاد پهلو به خاک بنالید از آن پیکر چاک چاک
همی چه نالم چندین ز هجر آن دلبر چو زود ناله کند دیر به شود بیمار
با دلی پر ز درد عشق کسی نالهای سحر هوس دارم
ناله سوخته جانان به اثر نزدیک است دست خورشید به دامان سحر نزدیک است
گفت کز چنگ من به نالهٔ رود باد بر خستگان عشق درود
شبی بر ناله ی زارم ببخشای به فریادم رس آخر چند فریاد
صد هزاران ناله آید از دلم دم بدم از سوز هجران خیرباد
ناله گاه از درد دوری می کنم بیچاره وار گاه از جور و جفای گردی گردون کنم
به جان چندان نهیب آرم شما را که بر هر دو بنالد سنگ خارا