نافرمانی کردن

معنی کلمه نافرمانی کردن در لغت نامه دهخدا

نافرمانی کردن. [ ف َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اطاعت نکردن. ( ناظم الاطباء ). سرکشی. سرپیچی. گردنکشی. طغیان. فرمان نبردن. تمرد : اگر مقدمان نافرمانی نکردندی همه ترکستان را بدین لشکر بتوانستمی گرفت. ( تاریخ بیهقی ). و آن فرشتگان که از زبانه آتش آفریده شده بودند بر روی زمین نافرمانیها می کردند و خونها می ریختند. ( قصص الانبیاء ص 17 ). عزرائیل گفت ای زمین تو مرا به آن کسی سوگند می دهی که مرا فرستاده است من خود نافرمانی نمی کنم. ( قصص الانبیاء ص 9 ). بر وی حسد بردند و پیش کسری گفتند که او نافرمانی می کند. ( قصص الانبیاء ص 225 ). اول آنک نافرمانی کردند و عاملان مأمون را فرمان نمی بردند. ( تاریخ قم ص 163 ). اوامر او را نافرمانی می کردند تا او را معزول کردند. ( تاریخ قم ص 102 ). قدم از جای برنگرفت و نافرمانی کرد. ( تاریخ قم ص 228 ). || معصیت. ( ترجمان القرآن ). عصیان. ( ترجمان القرآن ) ( دهار ) : بار خدایا به تو گرویدیم دیگر نافرمانی نمی کنیم. ( قصص الانبیاء ص 136 ). و شکی به دل درآرد که چرا نافرمانی کردم. ( مجالس سعدی ).

معنی کلمه نافرمانی کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - سرکشی کردن عصیان ورزیدن مخالفت کردن .۲ - معصیت کردن .

معنی کلمه نافرمانی کردن در ویکی واژه

disobbedire

جملاتی از کاربرد کلمه نافرمانی کردن

رب العالمین کفار مکه را میگوید که: آن بطش و بأس و قوت و ملکت و نعمت که آن جهانداران را دادیم شما را ندادیم، و آن تمکین که ایشان را کردیم شما را نکردیم، با این همه چون پیغامبران را دروغ زن داشتند، و سر کشیدند، و نافرمانی کردند، ایشان را بآن گناه که کردند فرا گرفتیم، و کشتیم، و دیگران را بجای ایشان نشاندیم، یعنی که از شما نیز هر کس که راه ایشان گیرد، روز ایشان بیند. این آیت حجت است بر منکران بعث، از آن روی که رب العالمین چون قادر است که قومی را هلاک کرد، و گروهی دیگر را آفرید، و بجای ایشان نشاند، قادر است که این عالم را نیست گرداند و دیگر عالمی آفریند، و قادر است که هلاک کند، و باز دیگر باره باز آفریند.
قوله تعالی وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ معنی آنست که چون مؤمنان فرا منافقان گویند که پیغمبر را و پیغام را براست دارید و استوار گیرید و بگروید چنانک صدّیقان صحابه و مؤمنان اهل کتاب گرویده‌اند. قالُوا یعنی فیما بینهم ایشان با هام سران و هام نشینان خویش گویند أَ نُؤْمِنُ؟ استفهام است بمعنی انکار و جحد یعنی لا نؤمن ما نگرویم چنانک بی خردان و سبکساران گرویدند، ایشان این با قوم خویش گفتند و اللَّه بر مؤمنان آشکارا کرد و ایشان را جواب داد و گفت (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ) آگاه بید و بدانید که بی خردان و سفیهان ایشانند و لکن نمی‌دانند که جاهلان و سفیهان ایشانند که حق نپذیرفتند و نافرمانی کردند. سفه و سفاه و سفاهة نازیرکیست و تهی ساری بود، تسفّه بی‌خردی کردن و گفتن بود. و منافقان هم از آنجا مصدّقان را سفها خوانند که هذا من حشویّات المشبّهة متکلمان مثبتان را حشویان خوانند گفتند ایشان سخن میشنوند و می‌پذیرند و بر معقول خویش عرضه نمیکنند، و آن را در خرد باز نمی‌جویند سفیهان و سبکساران‌اند. منافقان مخلصان را همین گفتند و اللَّه تعالی جواب ایشان براستی باز داد و آن گفته ایشان بریشان ردّ کرد و اهل حق را نصرت داد، میگوید جلّ جلالهَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ».
قال اللَّه عز و جل: فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ چون این کلمه بگردانیدند و نافرمانی کردند عذابی از آسمان بیامد و دریشان افتاد، و هفتاد هزار ازیشان هلاک شدند. و گفته‌اند که طاعون بگرفت ایشان را، یعنی مرگ ساعتی تا در یک ساعت هفتاد هزار بمردند. رِجْزاً مِنَ السَّماءِ از بهر آن گفت که عذاب بر دو قسم است یکی آنک بر دست آدمی رود یا از جهت مخلوقی بود چون هدم و غرق و، حرق و امثال آن، دفع این عذاب بوجهی از وجوه صورت می‌بندد و ممکن میشود.
لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لعنت کردند بر ایشان که کافر شدند، مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ از فرزندان یعقوب، عَلی‌ لِسانِ داوُدَ بر زبان داود، وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ و بر زبان عیسی، ذلِکَ بِما عَصَوْا آن بآن بود که سر کشیدند و نافرمانی کردند، وَ کانُوا یَعْتَدُونَ (۷۸) و در مراد خویش اندازه‌ها در می‌بگذاشتند.