نافر

نافر

معنی کلمه نافر در لغت نامه دهخدا

نافر. [ ف ِ ] ( ع ص ) رمنده. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مذکر و مؤنث در وی یکسان است. ( منتهی الارب ). که فرار می کند و می رمد و دور می شود. ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ) نفرت کننده. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رمو :
یکی را بغایت خوش افتاده بود
دگر نافر و سرکش افتاده بود.سعدی.|| ترسنده. ( ناظم الاطباء ). || شاة نافر؛گوسپندان پراکنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || لغتی است در ناثر: شاة نافر؛ گوسپندی که لاغر شود و چون عطسه کند از بینی وی چیزی بیرون ریزد. ( از معجم متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) صاحب تاج العروس آرد: شاة نافر؛ لغة فی ناثر و هی التی تهزل فاذا سعلت انتثر من انفها شی ٔ. ( تاج العروس ). وبدین طریق واضح است که مؤلف منتهی الارب را در ترجمه سهوی رخ داده است و دیگران نیز از وی نقل کرده اند. || غالب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). چیره شونده. حاکم. فرمانروا. ( ناظم الاطباء ). غالب در منافرة : جوانی خردمند از فنون فضایل حظی داشت وافر و طبعی نافر. ( گلستان ). ج ، نَفر، نُفَّر.

معنی کلمه نافر در فرهنگ معین

(فِ ) [ ع . ] (اِفا. ) رمنده ، نفرت دارنده .

معنی کلمه نافر در فرهنگ عمید

۱. نفرت دارنده، رمنده.
۲. غالب، چیره شونده.

معنی کلمه نافر در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - رم کنندهرمنده نفرت کننده . ۲ - ترسنده .۳ - غالب چیره .

معنی کلمه نافر در دانشنامه عمومی

نافر، روستایی از توابع بخش دهدز شهرستان ایذه در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان دنباله رود شمالی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۲۷ نفر ( ۸خانوار ) بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه نافر

این روستا در دهستان خنافره قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۶۹ نفر (۱۳۱خانوار) بوده‌است.
به‌جز تو از تونخواهم‌که‌نافریده خدای عظیم‌تر ز وجود تو هیچ احسان را
خواهی امید گیر و خواهی بیم هیچ بر هرزه نافرید حکیم
غزال نافر قد صاد اسدَ الغالبِ عن لحظٍ بدیعست از چنان وحشی غزال‌ اینگونه صیادی
نافرید ایزد تعالی وحده جوهری نافع چو می در کاینات
همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان مجنون شو تو، نافرمان بدخو را نمی گویم که اکنون شو
پس همی بینی که جز از بهر ما یزدان ما نافریده‌است این جهان را، ای جهان مختصر
چند ازین دریایِ نا پایان پدید چند ازین وادیِ نافرجام کار
تو آن کسی که ترا مثل نافرید ایزد تو آن کسی که ترا شبه ناورید اختر
«کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ»، میخورید ازین پاکها که شما را روزی دادیم، «وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ» در آنچه دادیم شما را از نعمت ناآزرم و نافرمان و ناپاک مباشید، «فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی» که بر شما گشاده گردد خشم من «وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی» و هر که برو گشاده گردد خشم من، «فَقَدْ هَوی‌» (۸۱) فرو شد او.
ما ز جور چرخ نافرمان بسی آزرده ایم بر دل مجروح آزاری چه خوش باشد دگر