ناعش

معنی کلمه ناعش در لغت نامه دهخدا

ناعش. [ ع ِ ] ( ع ص ) زندگی بخشنده. ( آنندراج ) .

معنی کلمه ناعش در فرهنگ معین

(عِ ) [ ع . ] (اِفا. ) زندگانی بخشنده .

معنی کلمه ناعش در فرهنگ عمید

زندگانی بخشنده.

جملاتی از کاربرد کلمه ناعش

قوله: رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی‌ أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ الآیة. موسی کلیم در بدایت کار شبانی بود در کلیمی اللَّه تعالی بمقام مکالمتش رسانید برضاع اصطناعش بپرورد تاج اصطفا بر سرش نهاد هزاران معجزه در ید بیضا و عصای وی آشکارا کرد اما عهد وی عهد عدل بود، و روزگار وی روزگار قهر بود، چون دعوت کرد قوم خویش را و از ایمان ایشان نومید گشت بتکلم بدرگاه رب العزة شد از ایشان بحق نالید و بر ایشان دعای بد کرد که رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی‌ أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ الآیة.
قره کل منظر مقصد کل مشتری قوه کل ناعش قدره کل منحنی
سید کل مالک مخلص کل هالک هادی کل سالک ناعش کل منثنی
آب وحدت جوشم از سر چشمه اثناعشر گر عصای موسوی بر صخره صما زنم