ناصافی

معنی کلمه ناصافی در لغت نامه دهخدا

ناصافی. ( حامص مرکب ) ناصاف بودن. مصفا نبودن. زلال نبودن. || پاک و تمیز نبودن. چرکینی. آلودگی. || صاف و مستقیم نبودن. کج و معوج بودن. ناهمواری.
ناصافی. ( ص مرکب ) صافی نشده. ناصاف. رجوع به ناصاف شود.

معنی کلمه ناصافی در فرهنگ فارسی

۱ - کدری مصفانبودن .۲ - چرکینی ناپاکی . ۳ - ناهمواری .

جملاتی از کاربرد کلمه ناصافی

ناصافی دلت غم اسباب می‌کشد آیینه صندلی کن و از دردسر برآ
من گرفتم سیل ناصاف مرا کردند صاف خجلت ناصافی از دریای رحمت سهل نیست
همچو آن صوفی ناصافی تو نیز گر چه گستاخیست بر سبلت متیز
بگذر ز غم‌ کوشش مقصود معین تیر تو، نشان خواه‌، ز ناصافی شست است