جملاتی از کاربرد کلمه ناصافی
ناصافی دلت غم اسباب میکشد آیینه صندلی کن و از دردسر برآ
من گرفتم سیل ناصاف مرا کردند صاف خجلت ناصافی از دریای رحمت سهل نیست
همچو آن صوفی ناصافی تو نیز گر چه گستاخیست بر سبلت متیز
بگذر ز غم کوشش مقصود معین تیر تو، نشان خواه، ز ناصافی شست است