ناصاف

معنی کلمه ناصاف در لغت نامه دهخدا

ناصاف. ( ص مرکب ) آنچه صاف نباشد. ( از آنندراج ). کدر. ( ناظم الاطباء ). غیرزلال. تصفیه ناشده. آلوده.
- آب ناصاف ؛ آب آلوده. آب تصفیه نشده. آب غیرزلال.
|| ناهموار. ( ناظم الاطباء ). ناراست. غیرمستقیم. که صاف و یکنواخت نیست. || آنچه پاک نباشد. ( از آنندراج ). چرکین. ( ناظم الاطباء ). ناپاک.

معنی کلمه ناصاف در فرهنگ معین

[ ع - فا. ] (ص . )۱ - کدر، تصفیه نشده . ۲ - ناهموار. ۳ - چرکین ، ناپاک .

معنی کلمه ناصاف در فرهنگ عمید

۱. ناهموار.
۲. کدر، چرکین.

معنی کلمه ناصاف در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - تصفیه نشده کدر. ۲ - چرکین ناپاک .۳ - ناهموار.

معنی کلمه ناصاف در ویکی واژه

کدر، تصفیه نشده.
ناهموار.
چرکین، ناپاک.

جملاتی از کاربرد کلمه ناصاف

می‌شود تن، روح تن‌پرور به اندک فرصتی قطره ناصاف آخر مهره گل می‌شود
از حسد دل آشیان طعن غفلت می‌شود زنگ بر آیینهٔ ناصاف می‌گیرد کلاغ
رو تو صافی کن درونت با برون مردم ناصاف را میدان زبون
معمولاً سه‌پایه‌ها تلسکوپی هستند و می‌توان آن‌ها را جمع نمود. تلسکوپی بودن پایه‌ها، انعطاف‌پذیری دستگاه را هم افزایش می‌دهد، زیرا می‌توان پایه‌ها را به اندازه دلخواه باز کرد تا ارتفاع تنظیم شود. از آن گذشته می‌توان هر پایه را در ارتفاع خاصی قرار داد تا سه‌پایه بتواند در سطوح ناصاف نیز تعادل داشته باشد.
زمانه مجمع آیینه‌های ناصاف است درون صفا ز کدورت نشسته زنگ برون
ز ابر اگر چه هوای بهار ناصاف است غمین مشو که سراپرده های الطاف است
عمری‌ست که در بندگداز دل خویشیم ما را غم ناصافی آیینه بر این داشت
انگشت منه بر ورق ناصافان بر کاغذ بی‌مهره، رود کند قلم
تأمل آینه پرداز فکر ناصاف است که آب خود ز ستادن گهر کند روشن
پاک شد دل چو به آن آینه سیما پیوست سیل ناصاف نماند چو به دریا پیوست
تأمل آینه پرداز فکر ناصاف است ستادن آب گل آلود را زلال کند