ناشکر
معنی کلمه ناشکر در فرهنگ معین
معنی کلمه ناشکر در فرهنگ عمید
معنی کلمه ناشکر در فرهنگ فارسی
معنی کلمه ناشکر در ویکی واژه
کسی که ناخشنود است یا به وضعی اعتراض ناروا دارد.
جملاتی از کاربرد کلمه ناشکر
صحت از ناشکریی اعضای من رنجیده است یا رسول الله به جرم خویش دارم انحراف
از شکر بر خلق همان کرد که ایزد از آفت ناشکری بر اهل سبا کرد
تا کنون حلم خدا پوشید آن آخر از ناشکری آن قلتبان
دوش از زبان بیهوده گوی من از خطا ناشکریی که سرزده گفتن نمی توان
ز نافرمانی و ناشکری خلق هزاران عید ، یک قربان ندارد
از سر مستی ز من ناشکریی سر بر زده غفلتی دارم که پیش من بود هشیار گل
شب دل ناشکر من آرام با خنجر نداشت سینه صد پیکان چشید و دست از افغان برنداشت
زبانم را ز ناشکری نگه دار دهانم را به بد گفتن مکن یار
از خدا و از رسول حق خجالت می کشم بس که ناشکری مرا افگنده در زیر گناه