ناسازگاری. ( حامص مرکب ) ناسازواری. بدسلوکی. بدرفتاری. سازگاری نکردن. نساختن. سازگاری نداشتن : جوانی ز ناسازگاری جفت بر پیرمردی بنالید و گفت.سعدی.چو دیدندش برفتن استواری در آن ناسازگاری سازگاری.وحشی.ز دلبر گویم و ناسازگاریش هم از دل گویم و افغان و زاریش.وصال. || مخالفت. عدم موافقت. ( ناظم الاطباء ). ناهماهنگی. کجروی. ستیزه جوئی : چو پاداش این رنج خواری بود گر از بخت ناسازگاری بود.فردوسی.|| ناممکن بودن. مقدور نبودن. امکان نداشتن : بسبب تفاوت و ناهمواری صحبت و تغیر و ناسازگاری الفت مصارمت کردند. ( سندبادنامه ص 120 ). || تنافی. تضاد. تناقض. اختلاف. بینونت. عدم توافق و سازگاری. سازگاری نکردن. ناسازگار بودن. || بی اصولی. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه ناسازگاری در فرهنگ عمید
ناهماهنگی، مخالفت.
معنی کلمه ناسازگاری در فرهنگ فارسی
۱ - عدم موافقت .۲ - مضربودن ناگواری . ۳ - ناهماهنگی ناموزونی . ۴ - ناشایستگی ( سخن ) ناپسندی . ۵- عدم لیاقت .۶- قانع نبودن ناخرسندی
معنی کلمه ناسازگاری در فرهنگستان زبان و ادب
{incompatibility} [شیمی، مهندسی بسپار] عدم قابلیت امتزاج با مادۀ دیگر یا چسبیدن به آن [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← ناهمخوانی
معنی کلمه ناسازگاری در دانشنامه عمومی
ناسازگاری، در زیست شناسی یک صفت ( ژنتیک ) است که بیشتر مضر است ( یا تبدیل شده است ) تا مفید، در مقابل سازگاری ( زیست شناسی ) که بیشتر مفید است تا مضر. همه موجودات، از باکتری تا انسان، ویژگی های ناسازگار و سازگار را نشان می دهند. در جانوران ( از جمله انسان ) ، رفتارهای سازگارانه با رفتارهای ناسازگار در تضاد است. مانند سازگاری، ناسازگاری ممکن است در طول زمان زمین شناسی یا در طول عمر یک فرد یا یک گروه رخ دهد. همچنین می تواند نشان دهنده انطباق باشد که اگرچه در آن زمان معقول بود، اما با گذشت زمان کمتر و کمتر مناسب شده و به خودی خود یک مشکل یا مانع می شود. این به این دلیل است که ممکن است یک اقتباس به مرور زمان بد انتخاب شود یا بیشتر به یک ناکارآمدی تبدیل شود تا انطباق مثبت. ناسازگاری در روان شناسی، رفتار، اندیشه یا احساسی است که در شخص یا جامعه تأثیر منفی بر جای می گذارد. برخی از انواع رفتارها به سلامت یا سعادت شخص آسیب می رساند و برخی دیگر بر جامعه تأثیر منفی می گذارد.
جملاتی از کاربرد کلمه ناسازگاری
جهانا هرچه بتوانی بخواری بکن با من، زهی ناسازگاری
در باغ آفرینش آسایشی نمانده است ناسازگاری گل بدتر ز خار پا شد
با آن آزمایش و این پیمان و پنجاه سال افزون پاسداری، امیدوارم آن دوست رهی را در چالش برادر و مالش برادرزادگان، همدست نخواهند و در پرخاشی که پیروزی و گریزش هر دو مایه شکست است پایمرد نجویند. هر هنگام اندیشه آشتی فراز آمد و دل از پیشه ناسازگاری باز، رهی را آگهی آور. بی کوتهی تا همه جا همرهی خواهم نمود، و در پردازکین و انگیز مهرافزون از آنچه سزاست و روا گوش اندیش و استوار خواهم زیست.
فتاده است ناسازگاری بتان را چو بی نسبتی لازم میهمانی
چوپاداش آن رنج خواری بود گر ازبخت ناسازگاری بود
به سخن دیگر حکومت باید برای ارزشهای اخلاقی معیارهایی به وجود آورد، نبودن چنین معیارهایی، ناسازگاری اجتماعی و آشوب سیاسی به بار میآورد، برای اینکه نظم اجتماع دستخوش هرج و مرج نشود به گمان کنفوسیوس نخستین اقدام لازم برقراری معیارهای قاطع ارزشهای اخلاقی است.
پذیرش ارزشهای غربی در میان مهاجران به غرب نیز مورد بررسی قرار گرفتهاست و برخی از غربیها به دلیل ناسازگاری ارزشها با مهاجرت از جهان اسلام یا سایر بخشهای غیرغربی مخالف هستند. دیگران از مهاجرت بر اساس چندفرهنگی حمایت میکنند.
به نومیدی، سحرگه گفت امید که کس ناسازگاری چون تو نشنید
ناسازگاری از فلک آمد، وگرنه من با خاک خوی کردم و با خار ساختم
چنان ناسازگاری ریشه دارد در وجود من که از شیرازه مژگان پریشان می شود خوابم
مکن ناسازگاری با ضعیفان در زبردستی که بیجوهر بود تیغی که سوزن برنمی دارد
چنان ناسازگاری عام شد در روزگار ما که می ترسم زشبنم گل به چشم آفتاب افتد
دانش نوین ما از اسطورههای بینالنهرین از کاوشهای باستانشناسی در آسیای غربی و بازیابی بسیاری از لوحهای سنگی و گلی، که برخی از آنها دارای بسیاری از داستانها است، فراهم شدهاست. نسخههای گوناگونی از هر افسانه، با درونمایههای یکسان اما ناسازگاریهای کلی وجود داشتهاست که در مکانهای مختلف منطقه یافت شدهاست. این نسخهها به زبانهای گوناگون، از جمله آکدی، سومری و بابلی کهن نوشته شدهاند و بیشتر از یکی به دیگری ترجمه میشدند و ترجمههای ناکامل سبب ناسازگاری بیشتر بین آنها میشده.