نازک دل

معنی کلمه نازک دل در لغت نامه دهخدا

نازک دل. [ زُ دِ ]( ص مرکب ) دل نازک. رقیق القلب. لین الفوآد. زودرنج. آنکه زود از بدی متأثر شود و گرید. حساس :
زنان نازک دلند و سست رایند
بهر خو چون برآریشان برآیند.( ویس و رامین ).بس این سنگ سخت از دل انگیختن
به نازک دلان درنیامیختن.نظامی.مرنج ای شاه نازک دل بدین رنج
که گنج است آن صنم در خاک به گنج.نظامی.کار هر نازک دلی نبود قتال
که گریزد ازخیالی چون خیال.مولوی.نشست و خاست چو شبنم در این گلستان کن
مشو به خاطر نازک دلان گران زنهار.صائب.نازک دلی مباد که رحم آیدت بمن
زودم بکش نگاه به این چشم تر مکن.؟ ( از انجمن آرا ).در این سودا چرا باشد زیانم
که او نازک دل و من سخت جانم.وصال.

معنی کلمه نازک دل در فرهنگ معین

( ~ . دِ ) (ص مر. ) زودرنج ، حساس ، رقیق القلب .

معنی کلمه نازک دل در فرهنگ عمید

زودرنج، رقیق القلب: کار هر نازک دلی نبوَد قتال / که گریزد از خیالی چون خیال (مولوی: ۸۲۷ ).

معنی کلمه نازک دل در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه از ناملایمات زود متاثر گردد زود رنج حساس . زنان نازک دلندوسست رایند بهر خو چون بر آریشان بر آیند. ( ویس ورامین ) ۲ - رقیق القلب مهربان : کار هر نازک دلی نبود قتال که گریزد از خیالی چون خیال . ( مثنوی )

معنی کلمه نازک دل در ویکی واژه

زودرنج، حساس، رقیق القلب.

جملاتی از کاربرد کلمه نازک دل

بوالعجب دشتی است دشت حسن کز نازک دلی آهوان دارند آنجا خوی شیر خشمناک
به هر قدم دل مسکین چو بید می لرزد که بار خاطر نازک دلان به دوش من است
شیشه نازک دل ما را طاق ابروی یار بایستی
براستان که بسی خستگان نازک دل شکسته اند برین خاک آستان شیشه
در این شبهای بیداری چنان نازک دلم از غم که کاهی بر دل من همچو کوه بیستون آید
نباشد عیب اگر نازک دلان را شکیب از یارِ بی هم تا نباشد
گوئی رخ نازک دلارام منست افشانده بر او دیده من خون جگر
نازک دلم، زیاده نیارم نفس کشید ز اندک بهانه خاطر بیمار بشکند
بس که نازک دلم از عشق حدیثی تا رفت اشکم از پرده برون آمد و غوغا برداشت
ور به نازک دلت گران آید ای دلت را نشاط ارزانی