معنی کلمه نازک دل در لغت نامه دهخدا
زنان نازک دلند و سست رایند
بهر خو چون برآریشان برآیند.( ویس و رامین ).بس این سنگ سخت از دل انگیختن
به نازک دلان درنیامیختن.نظامی.مرنج ای شاه نازک دل بدین رنج
که گنج است آن صنم در خاک به گنج.نظامی.کار هر نازک دلی نبود قتال
که گریزد ازخیالی چون خیال.مولوی.نشست و خاست چو شبنم در این گلستان کن
مشو به خاطر نازک دلان گران زنهار.صائب.نازک دلی مباد که رحم آیدت بمن
زودم بکش نگاه به این چشم تر مکن.؟ ( از انجمن آرا ).در این سودا چرا باشد زیانم
که او نازک دل و من سخت جانم.وصال.