ناروائی
جملاتی از کاربرد کلمه ناروائی
بود خود حافظش از هر خطائی کز او صادر نگردد ناروائی
بسوی ناروائیها گراید کند هر کار از دستش برآید
دل و جان بیک بوسه از من خریدست تو بازار دیدی بدین ناروائی
جنس کساد چار سوی ناروائیم گوئی بشهر دلشکنان مومیائیم
روا چون داشتی برداشتن از جان سپاری دل که باری دل به دست آورده باشی ناروائی را