نارسی

معنی کلمه نارسی در لغت نامه دهخدا

نارسی. [رَ ] ( حامص مرکب ) نرسیدگی. نارسیدگی. کالی. خامی.

معنی کلمه نارسی در فرهنگ فارسی

خام بودن . ناپختگی کالی .

معنی کلمه نارسی در دانشنامه آزاد فارسی

نارَسی (prematurity)
تولد نوزاد، پیش از تکمیل دوران حاملگی. در مامایی، نوزادانی که پیش از هفتۀ سی وهفتم حاملگی به دنیا می آیند، نارس محسوب می شوند. نوزادان نارس اغلب در معرض خطرند. بدن آن ها لایۀ چربی عایق زیر پوست ندارد و به همین سبب سریعاً حرارت از دست می دهد. این نوزادان گاهی دچار مشکلات تنفسی نیز می شوند. در بخش تخصصی نوزادان در بیمارستان های بسیار مجهز و پیشرفته، گاه نوزادانی را که در هفتۀ بیست وسوم حاملگی به دنیا آمده اند، زنده نگه می دارند.

جملاتی از کاربرد کلمه نارسی

بر خلاف تصور همه که تانکس عاشق سیریوس بلک بود از ابتدا عاشق ریموس لوپین بود و در نهایت ریموس لوپین ازدواج کرد. حاصل ازدواج آن‌ها یک پسر به نام تدی است هرچند هر دو در نبرد هاگوارتز کشته شدند و نتوانستند فرزندشان را بزرگ کنند. پدرخوانده فرزند آن‌ها هری پاتر است. مادر نیمفادورا تانکس اندرومیدا است که خواهر بلاتریکس لسترنج و نارسیسا مالفوی می‌باشد.
ز بالا و از جامهٔ نابرید پرستار وز کودکان نارسید
ای صوفی سرد نارسیده چون پیر شدی جهان ندیده؟
هنوزش به مه نارسیده کلف به دشمن شکاری چو شاه نجف
تا خون نگردد اشک مده ره بدیده اش جویا مکن به شیشه می نارسیده را
درجه سیم آن که شاد بدان بود که این اسب برتواند نشست تا به خدمت ملک رود و وی را می بیند که از وی خود جز وی چیزی دیگر نمی خواهد. این شادی به ملک باشد و این تمام شکر بود. همچنین کسی که خدای تعالی وی را نعمتی دهد و بدان نعمت شاد شود نه به منعم، این نه شکر بود و اگر به منعم شاد شود ولکن بر آن که دلیل رضا و عنایت گردد، این شکر بود، ولکن ناقص بود و اگر از آن بود تا این نعمت سبب فراغت دین شود تا به عبادت و علم پردازد و طلب قرب کند به حضرت وی، این کمال شکر بود و نشان این آن بود که هر دنیا که وی را از وی مشغول کند بدان اندوهگین شود و آن نعمت نشناسد، بلکه نارسیدن آن، نعمت شناسد و برای آن شکر کند.
هنوز سیب سیمین نارسیداست هنوزم درج لولو بی کلید است
دلیل دیگر آنست که رب العزة فرمود: یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللَّهِ بیگانگان میخواهند که کلام خدای را تبدیل کنند و از نسق خود بگردانند. این تبدیل که رب العزة اضافت با ایشان کرد ناچار در کلامی است بایشان رسیده نه در معنی که بذات باری قائم است و بایشان نارسیده، و آن کلام که بایشان رسید جز حرف و صوت نیست.
سوی کنگره ش نارسیده عقاب سر باره اش ناپسوده سحاب
القصه نارسیده و ننشسته بر زمین خندید و گفت مژده که شد بخت سازگار
بمانده عاقبت چندی بره باز همی دون نارسیده در سوی راز