نارس

معنی کلمه نارس در لغت نامه دهخدا

نارس. [ رَ ] ( ن مف مرکب ) میوه خام و نرسیده. ( انجمن آرا ). میوه خام و شراب خام که قابل خوردن نباشد و گاهی بر گلهای ناشکفته نیز اطلاق کنند. ( آنندراج ). چیزی که نرسیده و پخته نشده باشد.کامل نشده. خام. به حد کمال نرسیده. ( ناظم الاطباء ). نارسیده. نرسیده. خام. فج. کال. ناپخته :
همت پستم مرا محروم کرد از کار خویش
میوه نارس نیست دست بینوایان نارساست.قدسی ( از آنندراج ).نرگس اکثر از چمن نارس به نرگسدان رود
در غریبی بیشتر طبع سخنور خورده آب.محمد سعید اشرف ( از آنندراج ).

معنی کلمه نارس در فرهنگ معین

(رَ ) (ص مف . ) کال ، نپخته .

معنی کلمه نارس در فرهنگ عمید

۱. نارسیده، نرسیده.
۲. میوۀ خام، کال.

معنی کلمه نارس در فرهنگ فارسی

نارسیده، نرسیده، میوه خام، کال
( صفت ) ۱ - میوه نرسیده میوه خام ۲ - بحد کمال نرسیده خام مقابل رسیده

معنی کلمه نارس در ویکی واژه

prematuro
کال، نپخته.

جملاتی از کاربرد کلمه نارس

حال بدخواه تو گر چون گل نارست رواست زود باشد که شود در دلش آن گل خاری
به جلوهٔ تو ندانم چسان رسم بیدل به خود نمی‌رسم از بسکه نارساست نگاهم
گرچه ز آیینه روشن ننماید جوهر خط نارسته ازان چهره انور پیداست
کاش ز اول بیضه مان بشکسته بود بال و پرمان کاشکی نارسته بود
کار رسوایی ما حیف به پایان نرسید نارسا طالع چاکی که به دامان نرسید
توبه کردم تا رسم در خاطر ساقی اسیر پارسایی را به خود از نارسایی بسته ام
نارسیسا مالفوی (تولد فرضی: ۱۹۵۵) شخصیت تخیلی سری داستان‌های هری پاتر نوشته جی کی رولینگ است.
میری که نام او را بر دانه‌ گر دمند ناکشته ریشه آرد و نارسته برگ و بر
ماهت ار نور دهد تری آبست درو مشک ار بوی دهد خشکی نارست در آن
می‌بریدیم ره ز گرش دهر نارسیدیم بر در این شهر
بجستیم آخر از قید طلسم نارساییها شکست بال قدرت‌گشت بر ما چنح ‌مردی