معنی کلمه ناداشت در لغت نامه دهخدا
شوخی ناداشت ز جلاد بیش
کو تن غیری برد این جان خویش.امیرخسرو ( از انجمن آرا ). || ( مص مرخم ) ناداشتن. فقر. افلاس. تنگدستی. بینوائی. مفلسی. تهیدستی :
ز ناداشت هر کو نراند مراد
فرومانده باشد نه پرهیزگار.عنصری. || ( ص مرکب ) بی شرم. بی حیا. بی آزرم. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( رشیدی ) :
چنین آمده ست از بزرگان پیر
که با هیچ ناداشت کشتی مگیر.نظامی ( از انجمن آرا ).|| بی اعتقاد. ( ناظم الاطباء ). مردم بی اعتقاد. از ( برهان قاطع ) ( آنندراج ).