ناجور. ( ص مرکب ) مقابل جور. چیزهای بی مناسبت و از جنس های مختلف. ( فرهنگ نظام ). چیزی که جفت و جور با دیگری نباشد. هر دو چیز که با هم مختلف باشند و به یکدیگر شباهت نداشته باشند. ( ناظم الاطباء ). نامناسب. که جور نیست. که متناسب نیست. ناموافق. که یکدست و یکنواخت نباشد. که بهم نمانند. که با هم تناسب و وفق نداشته باشند. که از یک جنس نباشند. - وصله ناجور ؛ وصله ای که با لباس از یک جنس نباشد. || نامناسب. ناباب. - رفقای ناجور؛ دوستان ناباب.
معنی کلمه ناجور در فرهنگ معین
(ص . ) ۱ - ناهماهنگ . ۲ - نامساعد. ۳ - نامناسب .
معنی کلمه ناجور در فرهنگ عمید
چیزی که با دیگری جفت وجور نباشد، نامناسب، مخالف.
معنی کلمه ناجور در فرهنگ فارسی
نامناسب، مخالف، چیزی که جفت وجورنباشد ( صفت ) ۱ - نامتناسب ناموافق ناهماهنگ . یا وصله ناجور . وصله ای که بالباس از یک جنس نباشد. ۲ - نامنظم نامرتب آشفته : [ زندگانی این بیچاره هاناجوراست .] مقابل جور .
جملاتی از کاربرد کلمه ناجور
آذر مهدیقلیخانی با نام هنری ثریا حکمت (۴ آذر ۱۳۳۲ – ۲۰ فروردین ۱۳۹۵) بازیگر سینما و تلویزیون اهل ایران بود. او بازی در سینما را از سال ۱۳۵۳ با فیلم «ناجورها» به کارگردانی سعید مطلبی شروع نمودهاست.
آزول ردهای از ترکیبات ناجورحلقهٔ پنج عضوی است که دارای اتم نیتروژن و دست کم یک اتم غیرکربنی دیگر مانند نیتروژن، گوگرد یا اکسیژن در حلقهاند.
ساختار مشابهی نیز در میانهزیستی دایناسور ناجوردندان رخ دادهاست. این دایناسورهای کوچک پرندهکفلان ارتباطی با پرندگان نداشتند و شباهت استخوانهای پای آنها به بهترین وجه با تکامل همگرا توضیح داده میشود.
کیوان نشود مفتخر از رای به یاریش آنکس که به تو رقعه ناجور فرستد
علی رازینی، از مقامهای پرسابقه اطلاعاتی و قضایی ایران، گفته آقای موسویتبریزی به این دلیل از دادستانی انقلاب رفت که با «با یک اتهام بسیار ناجوری» روبرو بود.
چنان ناجور آن بدخو گرفتم خوکه گر سویش فرستم نامه از سوز دل سوز از سخن دزدم
همه با اجنبیان یار و زکشور بیزار همه با سید ضیا جور و به ملت ناجور
از فیلمهایی که وی در آنها نقش داشتهاست، میتوان به به ما میگویند وصله ناجور و تسلیم اشاره نمود.
ایمیدازول و دیگر پنج عضو آروماتیکی سیستمهای ناجورحلقه با دو نیتروژن در طبیعت به فراوانی یافت میشوند و هستهٔ بسیاری از زیستمولکولها مانند هیستیدینها را تشکیل میدهند.
از فیلمهایی که وینوود در آنها نقش داشته میتوان قتل با مرگ، تهیهکنندگان، قو، ناجورها، کملوت، داربی اوگیل و مردم کوچولو و بازیها را نام برد.
کرم رویست ولیکن چو نُکَت آغازد به یکی نکته بناجور برف اندازد
مطربا، ای پی خجسته پاره کن این سیم ناجور
همدم بیگانگان مباش و بپرهیز عاقبت از جنس بد ز وصلهٔ ناجور
خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟
گرم بودی با حریفان از چه رو سردی فزودی جور بودی با ظریفان از چه رو ناجور گشتی