نابیوس
معنی کلمه نابیوس در فرهنگ معین
معنی کلمه نابیوس در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه نابیوس
عام این طایفه را عیش اندر تجلّی بود و بلا اندر ستر، امّا خاصگان میان طیش و عیش باشند چون تجلّی کند ایشانرا، سبکی و طربی اندر ایشان پدیدار آید و چون برایشان بپوشد با حال عیش آیند و گویند خداوند تعالی موسی را گفت وَما تِلْکَ بِیَمینِکَ یا موسی. مراد آن بود تا برو پوشیده گردد بدان سؤال از آنچه کشف کرده بود بسماع نابیوسان و پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ و سَلَّم گفت اِنَّهُ لَیُغانُ عَلی قلبی حتّی اَسْتَغْفِرُاللّهَ فی الْیَوْمِ سَبْعینَ مرّةً واستغفار طلب ستر بود که وی خبر میدهد از طلب ستر بر دلش بوقت هیبت حقیقت و سلطان مکاشفت از بهر آنک خلق را بقا نبود با وجود حق، و اندر خبر همی آید. لو کَشَفَ عن وجْهِهِ لاَحْرَقَتْ سُبْحاتُ وَجْهِهِ ما اَدْرَکَ بَصَرُهُ.
میگوید: حقّ تعالی بهیچ طاعتی چنان زود خشنود نشود که بتوبت تائبان. رضاء او بتوبه گناهکار همچون شادی آن تشنه دان که در بیابان خشک بی آب ناگاه بآب زلال رسد، یا همچون مسافری که در بیابانی مهلک بار و مرکب خویش گم کند، آن گه پس از نومیدی ناگاه بسر مرکب و بار خویش رسد یا چون پیر زنی نازاینده آرزومند فرزند که نابیوسان او را بشارت فرزندی نیکو سیرت، زیبا صورت، رسد در همه عالم هیچ شادی در جنب این سه شادی نرسد و این سه شادی در جنب رضاء حق از توبه تائب ناچیز و متلاشی گردد. حکم قدم چنان رفته که اگر کسی هفتاد سال در خرابات معصیت کند. آن گه روزی بدردی غسلی کند. باندوهی لباس وفا درپوشد، بتشویری بمسجد درآید، بحیرتی نیّتی کند بحسرتی دست بردارد، بدهشتی تکبیر گوید، در حضرت نماز و راز شود. هنوز آن نماز تمام نکرده باشد که از جلیل و جبّار ندا آید با اهل ملکوت که یا گماشتگان ما، درین آسمانها، امروز همه عبادتهای خویش بگذارید. زجل تسبیح و تقدیس در باقی کنید. و عطر استغفار سوزید آن بنده برگشته ما را که با درگاه ما آمد، آن آبی که به تکلّف از آن دیده دردناک او بیرون آمد، در خزانه رحمت بنهید تا فردا در عرصات قیامت رضوان را فرستیم تا دست او گیرد و گرد قیامتش برآرد و این ندا میکند که: «هذا عتیق اللَّه» این آزاد کرده خداوند است و بمغفرت رسیده حق، برای آنکه در گناهکاری هم داغ محمد بر زبان داشت هم داغ مهر مادر در دل.
نابیوسان ز بخت و طالع من به تقاضای آن فرستادست
لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا ایشان را است که نیکویی کردند، الْحُسْنی نیکوتر از آنچه ایشان کردند، وَ زِیادَةٌ و نیز افزونی از ناخواسته و نابیوسیده، وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ و بران رویهای ایشان نه نشیند، قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ گردی و نه خواری، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ. (۲۶) ایشانند بهشتیان، جاویدان در آن.
بر آمد یکی نابیوسان نبرد که دریا همه خون شد دشت گرد
و روا بود که این کرامت به معنی استجابت دعوات بود به حصول امور موهوم اندر زمان تکلیف، و روا بود که قطع بسیاری از مسافت بود اندر ساعتی، و روا بود که پدید آمدن طعامی بود از جایگاهی نابیوس، و روا بود که اشراف بود اندر اندیشههای خلایق و مانند این.