نابهنجار

معنی کلمه نابهنجار در لغت نامه دهخدا

نابهنجار. [ب ِ هََ ] ( ص مرکب ) بی قاعده. بی نظم و ترتیب. ( آنندراج ). که هنجار ندارد. که بهنجار نیست. ناموزون. ناهماهنگ. نامتناسب. مقابل بهنجار. رجوع به بهنجار شود.

معنی کلمه نابهنجار در فرهنگ معین

(بِ هَ ) (ص . ) ۱ - بی نظم و ترتیب . ۲ - ناموزون ، ناهماهنگ .

معنی کلمه نابهنجار در فرهنگ عمید

بی نظم وترتیب، بی قاعده، ناموزون.

معنی کلمه نابهنجار در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بی نظم وترتیب بی قاعده . ۲ - ناموزون ناهماهنگ . ۳ - نامتناسب ناشایسته : [...اعتراض آوردند و مکتوبی کردند که این کار بس نابهنجار وفی الحقیقه تهلکه شیعیان این دیار است .] مقابل بهنجار .

معنی کلمه نابهنجار در فرهنگستان زبان و ادب

{abnormal} [پزشکی] ویژگی ساختار، شرایط، رفتار یا قاعده ای که معمول نیست

معنی کلمه نابهنجار در ویکی واژه

بی نظم و ترتیب.
ناموزون، ناهماهنگ.

جملاتی از کاربرد کلمه نابهنجار

همچنین به‌نظر می‌رسد که وجود ال-کارنیتین برای بهبود کارکرد قلب نیاز است. برای نمونه یک پژوهش نشان داده است میزان کارکرد نابهنجار و تپش غیرعادی قلب پس از ۴۵ هفته مصرف ۴ گرم ال-کارنیتین در روز در بیماران دیابتی که علاوه بر فشار خون بالا از ناراحتی‌های قلبی و رگی رنج می‌بردند به میزان زیادی کاهش یافته و بهبود پیدا نموده است.
فتاد از یک هجوم نابهنجار از آن سیلی که خورد آن مرد دیندار!
فتاد از یک هجوم نابهنجار از آن سیلی که خورد آن مرد دیندار
به کاراندام‌شناسی حالت‌های نابهنجار به‌ویژه به بررسی تغییر عملکردهایی که همراه با یک نشانگان یا بیماری رخ می‌دهند، پاتوفیزیولوژی گفته می‌شود.